گزینگویهها
پشتِ عقیدهای نایست که نمیتواند پشتِ تو بایستد.
زندگی مثل فوتبال است؛ پاسِ گل در خاطر کسی نمیماند، فقط گل، حتی شده گل به خودی.
هر چیزی، در آنِ واحد و به نسبتی کاملن برابر، هم درست است و هم غلط.
درونِ هر آدم باشعوری، یک آدمِ بیشعور نهفته است که اگر تحریک شود خودش را نشان خواهد داد، اما برعکسش صادق نیست.
انسانی عادی با اشتیاقی کافی میتواند چیزی غیرعادی خلق کند.
افراط کردن در هر چیزی بد است؛ حتی در آدمِ خوبی بودن.
تمام جنگهای عالم جنگهای داخلیاند.
کسی که تو را میرنجاند خودش از چیزی رنج میبرد.
فکرهایت را یکجا جمع کن، کبریت بکش زیر همهشان، حالا زندگی کن.
پا دادن به وسوسهای واقعی بهتر از تن دادن به قداستی غیرواقعی است.
اگر تا کنون مست نبودهای دربارهی هشیار بودنت با اطمینان حرف نزن.
حماقتهایت را جدی بگیر تا جدیتهایت کمتر احمقانه به نظر آیند.
اعتمادسازیْ کار قلب است و اعتبارسازیْ کار ذهن.
ارتفاع کوه در زمانِ بالا رفتن و پایین آمدن یکی نیست، این همان «نسبیت» است در بُعدِ انسان بودن.
درخت خودش را میفرساید اگر بستیزد با خواب زمستانی.
عشق درد است، ازدواج نسخه، طلاق دارو.
دزدی هنر است، خیانت ادبیات، زورگیری ورزش.
زندگی میدان نبرد است، زمان ارابه، مرگ گلادیاتور.
داشتنت شبیه گل دادن بابونه در چلهی زمستان است.
گم میشود در پریشانی موهایت تمام پریشانیام.