متعادل بودن
تقریبا مطمئنم که من هرگز روی بدنم تتو نخواهم كرد؛ چون هیچ نقشی، هیچ نوشتهای، هیچ عقیدهای و هیچ چیزی برای من اونقدر خاص نیست که حاضر باشم تا آخر عمرم بپذیرمش و تمام عمر جلوی چشمم باشه. من اگه بچهای میداشتم هیچوقت نمیتونستم اسمی براش انتخاب کنم چون هیچ اسمی هم برام اونقدر خاص نیست كه بتونم برای هميشه قبولش كنم و این قضیه در مورد تمام مسائل مشابه هم صادقه. کلن من آدم یك عمر يك جور بودن نیستم و علائق و خواستههای من مرتباً در حال تغییر هستن.
این ویژگی که ميشه بهش گفت دمدمی مزاج بودن و احتمالا در خیلیها وجود داره مزایا و معایب خودش رو داره؛ مزیتش اینه که همیشه آدم رو به سمت جلو حركت ميده و اجازه نمیده که متوقف بشی که نتیجهی توقف رکود و رخوته و همینطور باعث میشه تجربیات متفاوتی به دست بیاری که خب این خیلی خوبه. عیبش هم اینه که نمیتونی با یک ویژگی خاص شناخته بشی، نمیتونی در یک چیز عمیق بشی و تعداد روابط عمیق و پایدارت معمولا کمتر از تعداد انگشتان دست خواهد بود.
تعادل رو حفظ كردن در هر كاری و در مورد هر ويژگیای يكي از مهم ترين مهارتهاييه كه بايد ياد بگيريم. تنوعطلبی خيلي خوبه اما به حدِ تعادل. اين تعادله كه باعث ايجاد نتايج خوب ِ پايدار ميشه و اين نتايج پايداره كه به درد میخوره. وگرنه نتايج مقطعي هر قدر هم كه خوب باشن نمیتونن تغييری ايجاد كنن.
بايد ياد بگيرم كه متعادل تر باشم، از هزار تا كاری كه دوست دارم انجام بدم روی يكيش تمركز كنم چون توانم محدوده و بايد مهار كنم اين ميل به تغيير رو تا دست كم خودم دائما برای خودم تبديل به يه غريبه نشم كه بايد از نو بشناسمش.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.