صبر همیشه موهبتی در درون خود دارد
مرد ته ماندههای كاهو را با احتياط درون كارتن میريزد، كارتن پر شده است، پيرمرد با گونی از راه میرسد، مرد كمک میكند تا ته ماندهها را درون گونیاش بريزد، نمیدانم چه معاملهای با هم كردهاند. دستان پيرمرد میلرزد، گونی را به روی سرشانهاش میكشد و آهسته آهسته آنقدر دور میشود كه ديگر نمیبينمش.
نشستهام در ماشین زیر درختی که برگهایش یکی یکی چرخ میخورند و جايی روی ماشين جا خوش میكنند.
منتظرم….
انتظار هیچگاه موقعيت دلخواهم نبوده است، سعی میكنم حواسم را از انتظار پرت كنم.
هر بار كه در زندگی از موقعیتِ انتظاری به ظاهر تمام نشدنی بیرون آمدهام خود را آرامتر، منعطفتر، قویتر و مطمئنتر یافتهام. خود را جور ديگری شناختهام که تصور نمیکردم بتوانم باشم.
میدانم که صبر همیشه موهبتی در درون خود دارد و همین آگاهی، انتظار را برایم قابل تحملتر میکند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.