,

موسیقی خوب مثل رابطه‌‌ی جنسی خوبه

– موسیقی خوب مثل رابطه‌ی جنسی خوبه، اوج لذت داره.

– این چه تشبیه گندیه، دیگه تا چند وقت نمی‌تونم از موسیقی لذت ببرم تا این تشبیه از سرم بپره.

– ببین من متوجه‌ام که تو یا واقعن تنگی یا دوست داری ادای تنگ‌ها رو دربیاری، من هم در هر صورت برات احترام قائلم، اما خب تو بگو به نظرت چی بگم؟ بگم مثل غذای خوبه؟ یا مثل هوای خوب، مثل یه جای قشنگ، مثل یه سفر خوب،‌ مثل یه نقاشی خوب… این‌ها هیچکدوم نقطه‌ی اوج ندارن. اون جایی که لذت به اوج خودش می‌رسه، جایی که اشکت درمیاد از ذوق‌مرگی،‌ حسی که با چیز دیگه‌ای نمیشه جایگزینش کرد.

– من هم متوجه‌ام که تو یا واقعن عاشق موسیقی هستی یا دوست داری ادای همچین آدمی رو دربیاری،‌ اما من در هر صورت برات احترام قائل نیستم چون عاشق یه چیزی بودن نیازی به احترام گذاشتن و نذاشتن من نداره. اما به هر حال می‌تونستی مثال بهتری بزنی که ذهن رو نبره به اون سمت، مثلن می‌تونستی بگی موسیقی خوب مثل خاروندن یه جاییه که خیلی می‌خاره؛ واقعن تو یه نقطه‌ای اوج لذت داره، یه جایی هم باید تمومش کنی وگرنه دیگه نه تنها لذت نداره بلکه درد داره و خون و این حرف‌ها. موسیقی‌‌های قدیمی رو یادته؟ نیم ساعت طول می‌کشید که به نقطه‌ی اوج برسه، بعدش هم چهل دقیقه طول می‌کشید تا جمع بشه، الان می‌شنوی همون خون و درده.

– انصافن قشنگ گفتی. پس این دفعه که موقعیتش پیش اومد من باهاش می‌خوابم، تو هم خودت رو بخارون، تا تو باشی که برای من احترام قائل باشی.

(خدا رو شکر که گفتگوهای درونی صدا ندارن، وگرنه آبرو واسه آدمیزاد نمی‌موند.)

الهی شکرت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *