در اون لحظه ي خاص تصميم بگيريم كه واقعاً چي مي خوايم
خيلي وقت ها موقع رانندگي پيش مياد كه يه نفر با بي احتياطي زمينه ي يه تصادف رو فراهم مي كنه اما عكس العمل به موقع طرف مقابل باعث ميشه اين اتفاق نيفته. اغلب در اينجور مواقع اون آدم نميگه: “خدارو شكر كه اتفاقي نيفتاد. بيا لبخند بزنيم و به مسيرمون ادامه بديم.” بلكه شروع مي كنه به بد و بيراه گفتن و مفاهيمي از قبيل كودن و بي شعور رو به فرد خاطي نسبت ميده و با خشم و انزجار به مسيرش ادامه ميده.
بعضي وقت ها بچه اي رفتار خطرناكي مي كنه و يا به هر دليلي باعث نگراني مادرش ميشه اما اتفاق بدي پيش نمياد. اغلب مادرها نمي تونن لبخند بزنن و بگن خدارو شكر كه اتفاقی نيفتاد. به جاش تمام خشمي رو كه از رفتار نگران كننده ي فرزندشون در اونها جمع شده بر سر بچه خالي مي كنن.
اين مثالها رو ميشه تا ابد ادامه داد.
اكثر ما آدم ها نمي تونيم به اون لحظه ي خاص واقف بشيم و درك كنيم كه اتفاق بدی نیفتاده، پس حالا ميشه لبخند زد و ازش عبور كرد. به جاش با ابراز خشم و نفرت، زمينه رو آماده مي كنيم تا اتفاقات بد با مضاميني مشابه، اما در وقت و حال ديگه اي، واقعا به وجود بيان.
ما در اون لحظه مي خوايم طرف مقابل رو تربيت كنيم، ميخوايم عملش بي جواب نمونده باشه، مي خوايم خودمون رو خالي كرده باشيم… اما حواسمون نيست كه ابراز اين خشم گريبانگير خودِ ما خواهد شد.
در اون لحظه ي خاص تصميم بگيريم كه واقعاً چي مي خوايم….
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.