کافیست به قدرت بینهایتش اطمینان کنیم
حیرت میکنم از اینکه چگونه زخم عمیقی که بر روی دستم ایجاد شده است خود به خود بهبود مییابد بی آنکه من از روند بهبودیاش کمترین درکی داشته باشم؛ سلولهای جدید متولد میشوند، بافتها دوباره به یکديگر متصل میشوند و پس از مدتی هیچ اثری از آن باقی نمیماند، اصلا انگار نه انگار که زمانی آنجا بوده است. فقط کافیست زخم را تحریک نکنم و کاری به کارش نداشته باشم.
بعضی اتفاقات در زندگی مانند یک زخم عمیقاند که نمیدانیم چگونه قرار است بهبود بیابند؛ اما ایدههای جدید متولد میشوند، اتفاقات به یکدیگر متصل میشوند، راه حل ها از راه میرسند و پس از مدتی آن زخم عمیق کاملا بهبود مییابد بی آنکه ما از روند این بهبودی سر درآورده باشیم.
کافیست این زخمها را تحریک نکنیم، کافیست با فکرهایمان نمک روی آنها نپاشیم، کافیست هر روز زخمها را باز نکنیم و درون آنها را وارسی نکنیم که چرا این زخم ایجاد شده است؟ چرامن؟ چراحالا؟
کافیست آنها را به حال خودشان رها کنیم.
همان قدرتی که توانایی بهبود یافتن زخم ها را در تنمان قرار داده است توانایی بهبودی آنها را در زندگیمان نیز قرار داده است، کافیست به قدرت بینهایتش اطمینان کنیم تا شاهد بهبودی باشیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.