آب را به ماهی فروختن
مصاحبهکننده از خانم ثروتمند پرسید کار شما چیست؟
گفت من فروشندهام.
پرسید فروشندهی خوبی هستی؟
گفت من میتوانم آب را به ماهی بفروشم.
احتمالن اشارهاش به ماهی داخل آب بود، یعنی وقتی ماهی خودش داخل آب است او هنوز میتواند آب بیشتری به او بفروشد، چون ماهی اگر بیرون از آب باشد که هلاک یک چکه آب است، در آنصورت حتی من هم میتوانم آب را به او بفروشم.
(البته چندان هم مطمئن نیستم از صحت این ادعا، احتمال دارد که حتی موفق نشوم به ماهی در حال مرگ از بیآبی هم آب بفروشم. شاید ترجیح بدهد که بمیرد تا از من آب بخرد.)
برای فروختن آب به ماهیای که همین حالا در آب است، باید به او بقبولانی که به این آب دلخوش نباش، به زودی خشکسالی اقیانوس را در برخواهد گرفت، آنوقت تویی که از قبل به فکر بودهای و آب ذخیره کردهای بیشتر زنده میمانی. فقط به این ماهی نگران از بیآبی میشود آب فروخت.
تا به حال یک ماهی را نگران دیدهاید؟ کدام ماهی دچار ترس از بیآبی میشود و شروع میکند به ذخیره کردن آب؟ اصلن این آب را کجا میخواهد ذخیره کند که دست کسی به آن نرسد یا تبخیر نشود؟ ماهی چطور میتواند مالک بخشی از اقیانوس شود و مالکیتش را به دیگر ماهیها ثابت کند؟
غالبِ آنچه به ما میفروشند به لطف نگرانیهای بیپایان ماست وگرنه هیچ موجودی در جهان در پی خریدن و ذخیره کردن چیزی نیست چون نگرانِ تمام شدنها و نداشتنها نیست.
ما از کی انقدر نگران شدیم که میتوانند هر چیزی را به ما بفروشند؟
الهی شکرت…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.