اعتراف شبانه: الدنگهای دوزاری
اعتراف میکنم وقتی میشنوم که پدرم را در بچگی فلک کردهاند آن هم به خاطر کاری که نکرده بوده، میتوانم بروم مدیر و ناظم الدنگشان را پیدا کنم و دق دلی همهی بچه مدرسهایها را از تمام مدیرها و ناظمهای الدنگ بر سر آنها خالی کنم.
اینجور وقتها تمام چیزهایی که یاد گرفتهام تبدیل به ادا و اصولی کلیشهای و آبکی در سطح کتابهای تعلیمات اجتماعی میشوند، من قابلیتش را دارم که گردن کسی که پدرم را در بچگی آزار داده است بشکنم، میتوانم نوههایشان را گروگان بگیرم و زندگیشان را آسفالت کنم آن هم از نوع بسیار نامرغوبش.
پدر من شعر میگوید، مگر میشود کسی که شعر میگوید را بیدلیل یا حتی با دلیل فلک کرد؟
الدنگهای دوزاری.
الهی این مسائل تقصیر شما نیست، شما را شُکر…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.