امان خدا
مرد به پسر گفت: «مگه آدم همینطوری مادرش رو ول میکنه به امان خدا؟»
پسر جواب داد: «شما بهتر از خدا سراغ داری؟»
از شنیدنش شوکه شدم. هزار بار این جمله را شنیده بودم یا حتی استفاده کرده بودم اما هرگز فکر نکرده بودم که مگر بهتر از خدا هست برای سپردن؟
کجا امنتر از امانِ خداوند است؟
ما «امان خدا» را باور نداریم؛ ترجیح میدهیم همه چیز را به کسی یا چیزی بسپاریم یا خودمان گردن بگیریم؛ پولهایمان را به بانکها و گاوصندوقها، خانههایمان را به دزدگیرها و قفلها، ماشینهایمان را به بیمهها، فرزندانمان را به عقل خودمان، جانمان را هم که به دکترها.
همهی اینها را امنتر از امان خداوند میدانیم. تصور میکنیم همهی اینها را خودمان به دست آوردهایم و حالا مالک همهی آنها هستیم و باید برای حفظ آنچه مالکش هستیم تدبیر کنیم.
هر بار چیزی را واقعن به امان خدا سپردهام آن را نه تنها به همان شکل، بلکه بسیار بهتر از آنچه داده بودم تحویل گرفتهام. با این حال هنوز هم آنقدر دورَم از باورش که وقتی کسی میگوید «شما بهتر از خدا سراغ داری» شوکه میشوم.
من این امنیت را زیستهام اما حتی تجربهی زیسته هم حریف فراموشکاری انسان نمیشود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.