تلاش میکنم که تلاش نکنم
نامی ز ما بمانَد و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
و آنگه که چند سال برین حال بگذرد
آن نام نیز گم شود و بینشان شود
این را سعدی جان میگوید؛ اینکه نام ما هم بعد از چند سال از صفحهی روزگار پاک میشود. نام ما برای دایرهی بسیار کوچکی در اطرافمان معنی دارد که وقتی آنها بروند دیگر کاملن بینشان خواهیم شد.
این را سعدی گفته است که نامی پرآوازه و ماندگار داشته، اما نامش برای چه کسانی معنی دارد؟ برای آنهایی که فارسی را میفهمند و علاقهی نیمبندی هم به شعر و ادبیات دارند.
شاید عدهی اندکی هم چشمشان به ترجمهی شعرهای او خورده باشد.
اینکه اوضاع سعدی است، تصور کنید اوضاع ما چه خواهد بود؟
از خودم میپرسم که واقعن برای چه چیزی میجنگی؟
اگر خودت را فرهیخته به حساب آوری تلاش میکنی نامی نیک از تو به جا بماند، اما به جا بماند که بعد چه اتفاقی بیفتد؟ تصور میکنی این نام نیک تا چه زمانی تو را در این جهان زنده نگه خواهد داشت؟
میدانم دلیلش چیست؛ «ترس از مرگ». وقتی آدم از مرگ میهراسد تلاش میکند اثری از خود در این جهان به جا بگذارد که به واسطهی آن اثر مثلن جاودانه شود.
این روزها میدانم که تمام اینها تقلای بیهودهاند؛ تقلایی از سر درماندگی و ترس.
تلاش میکنم که تلاش نکنم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.