,

حیف که معنای فاشیسم را نمی‌دانم

من معنای هیچ‌کدام از ایسم‌ها را نمی‌دانم؛ دلایل پیدایش‌شان، باورهایی که آن‌ها را پشتیبانی می‌کنند، علت زوال‌‌شان، شخصیت‌هایش شاخص‌شان و هیچ‌چیز دیگر را.

واقعیت این است که دلم هم نمی‌خواهد که بدانم، وقتی هنوز در مورد خودیسمِ خودم هیچ چیز نمی‌دانم چرا باید دلم بخواهد درباره‌ی ایسم‌های دیگر چیزی بدانم؟

وقتی هنوز خودم را از بسیاری از لذت‌های ساده منع می‌کنم، وقتی درونم را سانسور می‌کنم، وقتی تلاش می‌کنم کنترل کنم یا خودم را ثابت کنم، چرا باید فاشیسم درونی‌ام را رها کنم و به دنبال معنای آن جایی بیرون از خودم باشم.

هنوز مطمئن نیستم چای را ترجیح می‌دهم یا قهوه را، هنوز می‌توانم بیش از حد اهمال‌کار شوم و هیچ کاری را به سرانجام نرسانم، هنوز نمی‌دانم چه زمانی عمیقن شاد هستم یا شاد بوده‌ام، هنوز ترسْ بسیار قوی‌تر از من است، … وقتی هنوز یک ایدئولوژی درونی ندارم چرا باید به دنبال شناختن ایدئولوژی‌های بیرونی باشم؟

آری، من معنای فاشیسم را نمی‌دانم و اصلن هم حیف نیست که نمی‌دانم.

الهی شکرت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *