شوخیهای مرگ، مرگبارند
بعضی آدمها در بعضی موقعیتها قرار نیست بمیرند، یعنی مطمئنی که نمیمیرند؛ مثلن فیلمی که «رایان گسلینگ» و «آنا دی آرمس» در آن بازی میکنند پُرواضح است که مرگ برای این شخصیتها تعریف نشده است؛ حتی اگر بدون چتر نجات از داخل هواپیما بیرون بپرند یا مورد اصابت دو گلوله و دوازده ضربهی چاقو قرار بگیرند.
اگر فیلمنامهنویس خیلی جسور باشد نهایتن بوسهی آخر داستان را از آنها دریغ میکند، اما زنده ماندن که حق مسلمشان است.
اما اگر یکی از ما به جای آنها بودیم، به راحتی با اولین مشت مرده بودیم چون قطعن به گیجگاهمان میخورد، از بس که گیجیم و معلوم نیست لای دست و پای اراذل و اوباش چه میکنیم.
روسها ضربالمثل جالبی دارند که میگوید «کسی که قرار است غرق شود، هرگز سقوط نمیکند.» یعنی برای مردنِ هر کس شیوهای در نظر گرفته شده است و غیر از آن اتفاق نمیافتد.
برای این شخصیتهای جذاب هنوز شیوهای لحاظ نشده است، اما برای ما یک لیست پنجاه تایی در نظر گرفتهاند که از هر کدام جان سالم به در ببریم توسط دیگری بلعیده خواهیم شد.
ما اگر زمین بخوریم سه هفته بستری میشویم، اما آنها بعد از دومین گلوله چهل و پنج کیلومترِ دیگر به دویدن ادامه میدهند؛ مثل وقتی که چراغ بنزین روشن میشود و ماشین چند کیلومتر دیگر هم راه میرود.
مرگ با ما سرِ شوخی ندارد یا اگر هم دارد شوخیهایش مرگبارند.
الهی شکرت…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.