کمالگرایی

كمالگرايي بيماري متولدين پنجاه و شصته. يه بيماري مزمن و بسيار خطرناك كه به سادگي فرصت زندگي كردنِ واقعي و لذت بردن از زندگي رو از اين افراد مي گيره و تا به حال درماني به جز خود-درماني واسش پيدا نشده. يعني فقط خودت مي توني خودتو درمان كني به شرطي كه اصلا بفهمي و قبول كني كه مبتلايي.

البته علائم خيلي واضحي داره، مثلا اينكه معتقدي هر وقت مُرديم وقت هست واسه خوابيدن. الان بايد از زمان استفاده كرد. يا اينكه به درس خوندن تا پاي گور ادامه ميدي. يا انقدر كار مي كني كه انواع مرض هارو ميگيري. يا فكر ميكني بايد سالي صد تا كتاب خوند. يا نمي توني تصميم به ازدواج با يه نفر  بگيري، چون هميشه فكر مي كني از اين بهترم واسه تو هست. يه ايميل كه ميخواي بنويسي بعد از سيصد بار خوندن و فرستادن باز فكر ميكني بهتر از اینم مي تونستي بنويسي. خريد كه مي كني بعد از گشتنِ كل شهر هنوز مطمئن نيستي اين همونه كه بايد باشه……

تواناييهات رو اونقدر دست بالا نگير كه زير فشار له بشي و دست آخر از همه چي نااميد و ناراضي باشي. مطمئن باش براي شاد بودن لازم نيست كوهها رو جابه جا كني. فقط كافيه خودِ واقعيت باشي، با هرچي كه داري و نداري.

2 پاسخ
  1. محمد
    محمد گفته:

    جالب بود – از تجربه خودم که متولد دهه پنجاه هستم بگم که فکر میکنم نسلی سوخته و بدون هویت واقعی هستم- چونکه فکر میکنم ای کاش اینقدر در گذشته بدنیا اومده بودم و رفته بودم که هرگز به عصر و زمان انفجار تکنولوژی و باز شدن چشمان و افق دید و … نرسیده و درگیر نبودم (در دنیای ساده و سبک گذشته بودم) و آگاهی مشغله ذهنم نمی‌شد و یا در زمان حال و جدید بدنیا آمده بودم که به کل با این سیستم بزرگ می‌شدم و از مزایا آن یکجا استفاده می‌کردم – ولی الان فکر میکنم دهه من چیزی در میان مرز این‌دو بزرگ شده نه لطافت و زیبایی های گذشته‌ها را تونسته داشته باشه و نه به موقع تونسته از قدرت و پیشرفت زندگی و عصر جدید استفاده ببره .

    پاسخ
    • مریم کاشانکی
      مریم کاشانکی گفته:

      کاملا درسته. دهه ی پنجاه دقیقا نقطه ی وسط دو تا اتفاق بوده و متاسفانه متولدین این دهه بیشترین تاوان رو از شرایط پس دادن و خیلی براشون سخت بوده. مثل کسانی که وقتی ۱۸ سالشونه جنگ شروع میشه، برای این افراد حتی اگر جنگ هم تموم بشه چیزی عوض نمیشه، چون نه چیزی پشت سرشون داشتن که بهش برگردن و نه چیزی روبروی خودشون متصور هستن. یه جور پا در هوایی ِ خیلی بد. واقعا امیدوارم که هر کسی بتونه مسیر درست خودش رو پیدا کنه،‌ مسیری که براش لذت بخش باشه. این شاید مهمترین مسئولیت هر کس نسبت به خودش در زندگی باشه. ?

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *