فکر میکردی بزرگ که بشوی خیلی چیزها تغییر میکند
آن روزها دلت میخواست به این سن که رسیدی دکتری مهندسی چیزی شده باشی. رویاهایت مثل رویاهای همه بود، مثل رویاهایی که دیگران برایت تعریف کرده بودند. فکر میکردی بزرگ که بشوی خیلی چیزها تغییر میکند؛ فکر میکردی دیگر نمیترسی، فکر میکردی بزرگ شدن چیز عجیب و غریبیست، فکر میکردی بزرگ شدن دردها را کوچک […]