مطالب توسط مریم کاشانکی

, ,

روزانه‌نگاری – سه‌‌شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۱

این دفعه دیگر پیش‌بینی‌ام درست از کار درآمد؛ تمام امروز را در آشپزخانه بودم. فکرش را می‌کردم. اما دیگر می‌توانم اعلام کنم که کار آشپزخانه تمام شده است که دستاورد بزرگی محسوب می‌شود. کار آشپزخانه که تمام می‌شود انگار کار کل خانه تمام شده است. چند پرده‌ی موقتی هم برده بودم که به بعضی از […]

, ,

روزانه‌نگاری – دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱

چند پرنده آنقدر زیبا می‌خوانند که هوش از سر ما برده‌اند. آخرین بارهایی است که جلوی این پنجره می‌نشینم و با کامپیوتر کار می‌کنم. از اینجا که من می‌نشینم آسمان پیداست و قسمت کمی هم از رشته‌ کوه‌هایی در آن دور دورها. یک ساختمان نیمه کاره که خدا می‌داند چند وقت است در همین وضعیت […]

, ,

روزانه‌نگاری – یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۱

من Jet Lag تر از مسافرها هستم. چشم‌هایم از خستگی ریز شده‌اند. زیر چشم‌هایم گود افتاده و تمام مدت خواب بر من مستولی است. در واقع یک جورهایی توی در و دیوار هستم. فکر می‌کردم مسافر کوچک که بیاید با من خیلی غریبه باشد چون من را کمتر از همه دیده و می‌شناسد. اما چون […]

, ,

روزانه‌نگاری – شنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۱

صبح اول وقت گل گرفتیم. گل‌ آرایی یکی از کارهایی است که من عاشق انجام دادنش هستم. از کنار هم قرار دادن گل‌ها بی‌نهایت لذت می‌برم. بخشی از وجود من در جنوب فرانسه گل‌های وحشی را می‌چیند و داخل گلدان می‌گذارد. یکی از رویاها و فانتز‌ی‌های همیشگی من این است که در نزدیکی دشت‌های گل‌های […]

, ,

روزانه‌نگاری – جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱

نمی‌دانم چرا تمام پیش‌بینی‌هایم در مورد تمیز‌کاری‌ها اشتباه از کار در‌می‌آیند!! من فکر می‌کردم ۳ ساعت دیگر در آشپزخانه کار کنم کار تمام است. تمام امروز را در آشپزخانه بودم، یک روز دیگر هم باید به کار در آشپزخانه ادامه دهم تا کار تمام شود. به طور کلی خانه به ۳ روز دیگر کار نیاز […]

, ,

روزانه‌نگاری – پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

امروز صبح که می‌رفتم تصمیم گرفتم که اول شیشه‌ها را تمیز کنم و بعد بروم سراغ تمام کردن کار آشپزخانه. تصمیم خیلی خوبی بود اما مثل دیروز پیش‌بینی‌هایم غلط از کار درآمد. چه کسی باورش می‌شود که تمیز کردن شیشه‌ها ۱۰ ساعت طول بکشد؟ بله، همینقدر طول کشید. خاکِ یک عمر نشسته بود به شیشه‌ها. […]

, ,

روزانه‌نگاری – چهارشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۱

وقتی که تصمیم گرفتم زندگی‌ام را در شهر دیگری، آن هم در یک شرایط خیلی خاص، ادامه دهم می‌دانستم که ساده نخواهد بود. من مسئولیتش را پذیرفته بودم و برایش آماده شده بودم. در واقع بهتر است بگویم که «فکر می‌کردم» که مسئولیتش را پذیرفته‌ام و «فکر می‌کردم» که برایش آماده شده‌ام. اما وقتی در […]

, ,

روزانه‌نگاری – سه‌شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱

صبح رفتم ناخن‌هایم را درست کردم. کدام آدم عاقلی قبل از تور نظافت ناخن‌هایش را درست می‌کند؟ چاره‌ای نبود، دیگر هیچ فرصتی برایش ندارم. تایپ کردن با ناخن‌های کوتاه و مرتب چقدر لذتبخش است. بعضی وقت‌ها هوس می‌کنم که با دیگران مسابقه‌ی تایپ بدهم. سایت‌هایی هستند که در آنها آنلاین با دیگران رقابت می‌کنی؛ تایپ […]

, ,

روزانه‌نگاری – دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱

کرکره‌ی سبز را باز کردم و از پشت شیشه‌هایی که تازه تمیز کرده‌ام طلوع زیبای خورشید را تماشا کردم. امیدوارم که در خانه‌ی جدید هم بتوانم شاهد طلوع و غروب خورشید باشم. اگر ده زندگی دیگر به من داده شود تا در آنها فقط سپاسگزار نعمت‌هایی باشم که در این یک زندگی به من عطا […]

, ,

روزانه‌نگاری – یکشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۱

من در تمام زندگی‌ام هرگز عزیزانم را پشتِ سرم جا نگذاشتم و به قدر توانم تلاش کردم تا هر خیر و برکتی را با آنها سهیم شوم و این کار را با قلبم انجام دادم. دقیقا به همان اندازه که رشد و پیشرفت خودم برایم مهم بوده دلم برای رشد و پیشرفت آنها هم تپیده. […]