مطالب توسط مریم کاشانکی

, ,

روزانه‌نگاری – جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱

نکات امروز: وسایل غیرضروری و اضافی و حتی آن چیزهایی که دوستشان نداریم یا دیگر از آنها استفاده نمی‌کنیم باید دور ریخته شوند. فقط در این صورت است که نظم برقرار می‌شود. بابت آنچه که داریم و آنچه که هستیم سپاسگزار باشیم تا به شادی عمیق درونی دست پیدا کنیم خودمان را همانگونه که هستیم […]

, ,

روزانه‌نگاری – پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱

نکات امروز: طبیعت یعنی زیبایی محض خداوند همیشه چیزی در چنته دارد که انسان را شگفت‌زده کند در هر چیزِ به ظاهر ناخوشایندی حتما و حتما خیری نفهته است ما باید بهتر از گذشتگانمان عمل کنیم خودمان باشیم و مسئولیت آن را بپذیریم   دیشب آسمان اتصالی کرده بود. جدی می‌گویم. پشت سر هم و […]

, ,

روزانه‌نگاری – چهارشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۱

ساعت چهار و چهل دقیقه‌ی صبح بی‌دلیل از خواب پریدم و بی‌خوابی به سرم زد. می‌توانستم همان موقع بروم پای کامپیوتر، یعنی تا این حد بیدار بودم. اما این کار را نکردم، به جایش چند صفحه‌ای در موبایلم کتاب خواندم تا بتوانم کمی بیشتر بخوابم. هر زمان که بی‌خواب می‌شوم بهترین کار برایم کتاب خواندن […]

, ,

روزانه‌نگاری – سه‌‌شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱

چهارم مرداد است. همین‌طور الکی الکی یک ماه از روزی که شروع به منتشر کردن روزانه‌هایم کردم گذشت. البته که من روزانه‌نویسیِ جدی را از سال ۹۵ شروع کردم، فکر می‌‌کنم همین مرداد ماه بود که شروع به نوشتن کردم. اما در تمام این سال‌ها روزانه‌هایم را در دفتر می‌نوشتم که البته هنوز هم هر […]

, ,

روزانه‌نگاری – دوشنبه سوم مرداد ۱۴۰۱

صبح زود که چشم باز کردم فقط دو صفحه در دفترم نوشتم و بلافاصله بدون اینکه حتی قهوه بخورم یا هیچ کار دیگری انجام دهم کامپیوتر را روشن کردم و چند ساعتی بی‌وقفه پای کامپیوتر بودم. کارهای واجبی داشتم که باید انجام می‌دادم قبل از اینکه با پنبه خانم به استخر بروم. همان‌طور که پای […]

, ,

روزانه‌نگاری – یکشنبه دوم مرداد ۱۴۰۱

قراردادِ جدید مشتری را آماده کردم و فرستادم. فاکتور عکس‌ها را هم فرستادم. کارهایی را روی وب‌سایت مشتری‌ها و وب‌سایت شرکت انجام دادم. کارهای واجبی بودند که باید انجام می‌شدند. چند به‌روزرسانی هم روی وب‌سایت خودم انجام دادم. احساس می‌کنم که رختخواب پهن کرده‌ام درست وسط وب‌سایت. ظهر خواهر آمد و با هم طبقه‌ی بالا […]

, ,

روزانه‌نگاری – شنبه یک‌‌ام مرداد ۱۴۰۱

پنبه خانم صبح آماده شد، لباس‌‌ قشنگ‌هایش را پوشید، گوشواره و انگشتر انداخت و رفت دیدن آن یکی خواهرش. عاشقِ بیرون رفتن و گشت و گذار است و من عاشق این اخلاقش هستم. آزاد و رهاست. برای گشت و گذار نه تعلل می‌کند و نه سخت می‌گیرد. حتی اگر بخواهد به سفری چند روزه برود […]

, ,

روزانه‌نگاری – جمعه سی و یکم تیر ۱۴۰۱

آخرین روزِ تیر ماه هم از راه رسید. از فردا ماه جدید شروع می‌شود. شروع‌‌های جدید همیشه مرا به وجد می‌آورند. جمعه را با استخر رفتن آغاز کردیم. امروز خلوت‌تر از دفعه‌ی قبلی بود که این موضوع تجربه‌ی بهتری را برایمان رقم زد. پنبه خانم در استخر دوست پیدا کرده. دوستش امروز هم بود و […]

, ,

روزانه‌نگاری – پنجشنبه سی‌ام تیر ۱۴۰۱

۲۴ ساعت در روزه بودم. سخت نبود، راحت گذشت. آنقدر وب‌سایت را بروزرسانی کرده‌ام که احساس می‌کنم روحِ سایت با اسلحه‌ی پر منتظر است که یک بار دیگر وارد شوم تا سوراخ سوراخم کند. البته حق هم دارد، من هم تقریبا همین کار را با او کرده‌ام 🥴 اما هر روز که می‌گذرد بیشتر و […]