زن همان است كه اگر هزار بار ديگر زاده شوم میخواهم باشم
زن است دیگر؛ گاهی بی هوا میخندد به خاطرهای از اعماق ذهنش گاهی دلش میخواهد بزند زیر گریهای بیدلیل گاهی با پوشیدن لباسی نو لبریز از شوق میشود گاهی دوست دارد در خیابان بدود گاهی روی نگرانی هایش لاک قرمز میزند گاهی میرقصد و گاهی در خودش فرو میرود زن است دیگر؛ آفریننده، فریبا، عاشق، […]