زیستن در درک کامل همین لحظه خلاصه میشود
آن روز مشامم پر بود از عطرِ سنجد و خاک باران خورده، نگاهم پر بود از سبزيها، پوستم باد و باران را میزبان بود، قدمهایم سبک بودند و بیخيال آن روز بوی کِرِمِ ملایمِ زنی لبخند بر لبانم مینشاند. آن روز لحظهی حال را میفهمیدم. زیستن را بلد بودم آن روز؛ همچون کودکان که میدانند […]