من و تو
بهسانِ زن، در دردِ هم آغوشی با خودش بهسانِ مرگ که بیخبر میآید بهسانِ عشق، آن هنگام که به فراموشی سپرده میشود و بهسانِ زمین، زمانی که تنگ میشود برای بودنت تو درد میشوی در روزهایی که نبودهای تنهاتر از آن که بودنت را حتی به خاطر بیاوری و من آن روز آنجا خواهم بود […]