مطالب توسط مریم کاشانکی

تو هرگز نفهمیدی

و تو هرگز نفهمیدی که من در اتاق کناری شب را با گریه صبح کردم. روزمرگی‌ات، بی حوصلگی‌ات، معذوراتت نگذاشتند که بفهمی. نگذاشتند بفهمی که چرا تو را از لحظه‌هایم و خودم را از آغوشت دریغ می‌کنم.

آدم های تیره بخت

بعضی آدم‌ها هم هستند که بی‌وقفه تلاش می‌کنند خودشان را از تو و هر آدم دیگری که می‌شناسند، در هر زمینه‌ای که ممکن باشد، تیره بخت‌تر نشان دهند و آنقدر این کار را کرده‌اند که باورشان شده حداقل تا شعاع چند کیلومتری اطراف آنها و حداقل میان تمام ِ آدم‌هایی که می‌شناسند کسی بدبخت‌تر از […]

درد و درمان

بعضی آدم‌ها هستند که نه دردند و نه درمان. حضور و عدم حضورشان فرقی ندارد. گاهی در شادی‌ها می‌بینی‌شان و اغلب فراموششان می‌کنی. لازم نیست در مورد این آدم‌ها کاری بکنی، خودشان از کنار زندگی‌ات می‌گذرند بی آنکه ردی بگذارند. بعضی از آدم‌ها فقط دردند. هرگز و در هیچ موقعیتی درمان نیستند. سالها به دنبال […]