روزانهنگاری – چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱
جوگیری دیروزم کار دستم داد. از صبح احساس سرماخوردگی داشتم که در طول روز تشدید میشد. من و احسان صبح زود حرکت کردیم و رفتیم بازار شوش تا احسان یک سری وسیله را تحویل بگیرد. هوا ابری و جذاب بود. پشت نیسان آبی نوشته شده بود: «قسمت این است که در فاصلهها پیر شویم» هیچوقت […]