هرگز گذشت نکن، گذشت کردن احمقانه‌ترین کار دنیاست و اگه فکر می‌کنی که می‌تونی گذشت کنی سخت در اشتباهی. هیچ آدمی توان گذشت کردن رو نداره، تو فکر می‌کنی که گذشت کردی اما در واقع سکوت کردی و تمام حرفها و حس‌هات رو سرکوب کردی. اما اونا یه جایی در وجود تو ته‌نشین می‌شن و منتظر می‌مونن؛ منتظر یه اتفاق، یه روز، یه لحظه، یه حرف تا در درون تو منفجر بشن. اون روز هم خودت نابود میشی و هم تمام کسانی که به خاطرشون گذشت کرده بودی رو نابود می‌کنی.

به جای گذشت کردن ببخش، بخشیدن یعنی عمیقن رها کردن، یعنی عبور کردن، یعنی اینکه درباره‌ی حس‌هات حرف می‌زنی، فکر می‌کنی،‌ می‌نویسی، یعنی یه جوری به اون ماجرا نگاه می‌کنی که حالت بهتر بشه و بعد رها می‌کنی. برای همیشه، نه اینکه فراموش کرده باشی، به یاد میاری اما بدون خشم، بدون نفرت، بدون کینه،‌ به یاد میاری به عنوان یه تجربه یه درس و لبخند می‌زنی.

این ظلم را در حق خودمان نکنیم که خود را در کفه ی سنجش و مقایسه با دیگران قرار دهیم. نگوییم فلانی در ۱۸ سالگی رانندگی کرد و من در سی سالگی، فلانی کسب و کارش را در فلان زمان راه انداخت و من هنوز هیچ کاری نکرده ام،‌ فلانی فلان موقع ازدواج کرد و من هنوز تنها هستم، فلانی به دانشگاه رفت و من نرفتم ….

من منم و تو تویی. هر کدام از ما به طرزی باور نکردنی منحصر به فردیم و برای هر کدام از ما در زندگی مسیری منحصر به فرد وجود دارد. پس خودمان را با خودمان و فقط با خودمان مقایسه کنیم.

من هم مثل خیلی از آدم ها حساسیت هایی دارم که اغلب موجب آزار خودم و گاهی هم آزار دیگران می شه. یکی از حساسیت های من در مورد ِ ارزش قائل نشدن برای وقت ِ دیگرانه. آدم هایی که برای وقت ِ دیگران ارزش قائل نمی شن منو بی نهایت ناراحت و عصبانی می کنن. وقتی فردی با کسی قرار می ذاره اما خیلی دیرتر از موعد مقرر سر قرارش حاضر می شه یا اینکه همه با هم تصمیم می گیرن که در زمان مشخصی به جایی برن اما باید مدت ها منتظر آماده شدن یه نفر بمونن!!!

من خودم آدم ِ خیلی یواشی هستم، یعنی اغلبْ کارهامو خیلی آروم انجام می دم و اصلا دوست ندارم که مجبور به عجله کردن باشم اما چون می دونم که به زمان زیادی نیاز دارم همیشه این زمان رو لحاظ می کنم و خیلی زودتر شروع می کنم به آماده شدن تا به موقع به قراری که دارم برسم و دیگران رو معطل خودم نکنم.

اصولا افرادی که وقت دیگران هیچ ارزشی براشون نداره اصلا متوجه نمی شن که چقدر باعث ناراحتی دیگران هستن و  به افرادی مثل من میگن غرغرو یا سخت گیر. شاید هم اگر از بیرون به خودمون نگاه کنیم متوجه بشیم که بیراه هم نمی گن. ما سخت گیر هستیم. ولی قطعا اون آدم ها هم حساسیت هایی دارن که در موردشون سخت گیرن.

شنیدم که در کشورهای دیگه مردم به این مساله اهمیت میدن، خودم هم در سفر از توریست ها این رفتار رو دیدم و همین طور از همکارهای خارجی خودم در گذشته که خیلی برای وقت دیگران ارزش قائل می شدن. اگر واقعا اینطوری باشه معنیش اینه که من باید در جای دیگه ای زندگی کنم که این ویژگی ِ غالب مردم اونجا باشه. اما فعلا که اینجا هستم و از اونجایی که من نمی تونم هیچ کس و هیچ شرایطی رو تغییر بدم به جز خودم و شرایط زندگی خودم،‌ علی الحساب تصمیم گرفتم که تلاش کنم تا ساده تر بگیرم و کمتر ناراحت بشم از این قبیل مسائل. یعنی در واقع حساسیت خودم رو پایین بیارم،‌ در مورد همه چیز و در همه ی شرایط سعی کنم که سخت گیر نباشم.

می خوام ساده گرفتن رو به عنوان یه پروژه برای خودم تعریف کنم (مثل پروژه ی شادی خانم گریچن رابین) و سعی کنم در موقعیت های مختلف شروع کنم به ساده گرفتن مسائل. از خودم انتظار ندارم که یه دفعه بتونم تبدیل به یه آدم آسون گیر بشم اما مطمئنم که اگر به برداشتن قدم های کوچیک ادامه بدم حتما به مقصد می رسم. تصمیم دارم از همین شرایطی که الان هست لذت کافی رو ببرم به جای فکر کردن به اینکه این کشور به درد زندگی کردن نمی خوره. اینطوری مطمئنم که خیلی راحت تر به سمت شرایط ِ مطلوب خودم هدایت خواهم شد.

یه پروژه ی دیگه هم تعریف کردم برای خودم که درباره ی اون هم جداگانه می نویسم. این مطالب رو اینجا می نویسم تا خودم رو به خودم متعهد کنم و یه وقت از زیر این تغییرات در نرم. چون یه جایی هست که باید بیام پیشرفت هام رو بنویسیم و اگه هیچ پیشرفتی نکنم خیلی ضایع است ?

همسر ِ خواهر من عادت داره که صبح ها چای شیرین رو با کره ی خالی یعنی بدون مربا و عسل و هیچ چیز دیگه ای می خوره. یعنی اصلا دوست نداره چیزی همراهش بخوره. من یه بار بهش گفتم که مهدی تو چطوری می تونی چایی شیرین رو با کره ی خالی بخوری؟ چطوری از گلوت پایین میره؟ یه چیزی همراهش بخور. بعد که اینو گفتم با خودم فکر کردم که من خودم چای تلخ رو با پنیر خالی که قاعدتا شور هم هست می خورم و دوست ندارم چایی شیرین باشه.

این ترکیب قطعا خیلی احمقانه تر از اون یکیه،‌ اما ما همیشه فکر می کنیم کارهایی که خودمون انجام می دیم همشون منطقی و درست هستن اما اگر دیگران کاری رو می کنن که ما انجامش نمی دیم یا دوست نداریم به نظرمون غیر منطقی و غیر عاقلانه می یاد.

مثلا خودمون از سوسک می ترسیم اما اگر کسی از گربه می ترسه مسخره اش می کنیم و می گیم مگه گربه هم ترس داره !!! یا خودمون حساسیت های عجیب و غریب داریم اما حساسیت های دیگران رو تحقیر می کنیم. خودمون تصمیم های اشتباه زیادی می گیریم اما دائما دیگران و تصمیماتشون رو قضاوت می کنیم.

اینکه بتونیم افراد رو دقیقا همونطور که هستند بپذیریم برای مایی که اینطوری بار نیومدیم مهارت بسیار دشواریه اما اگر بتونیم این کارو انجام بدیم دنیا برامون بهشت می شه. برچسب درست و غلط به هر چیزی نزنیم و سعی کنیم در پذیرش ِ افکار و نظرات مختلف باشیم. سعی که می تونیم بکنیم؟!!! (به خودم می گم…)

چند وقت پیش یه مستند درباره ی سلولهای بنیادی دیدم و اونقدر کف کردم که صابون گلنار هم در این حد کف نمی کنه.

سلولهای بنیادی سلولهایی هستند که هنوز تصمیم نگرفتن به چه بافتی تبدیل بشن و وقتی وارد بدن میشن خودشون به صورت هوشمند نگاه می کنن ببینن در کدوم قسمت از بدن بهشون نیاز هست و میرن همونجا و تبدیل به همون بافت مورد نیاز می شن. مگه داریم؟؟!!!!

یه آقایی که قبلا شناگر و غواص بسیار ماهری بوده، ناگهان دچار بیماری ام اس میشه و برای مدت دو سال به طور کامل فلج بوده، به طوریکه حتی دستش رو به سختی تکون میداده (در بیماری ام اس سیستم ایمنی بدن خودش عامل ایجاد مشکل میشه، یعنی سیستم ایمنی هر بار به قسمتی از بدن حمله می کنه،؛ مثلا نخاع،‌ مغز، چشم و غیره و اون بخش رو از کار میندازه. بنابراین سیستم ایمنی در این بیماری معیوب به حساب میاد).

پزشکان با شیمی درمانی سیستم ایمنی بدن اون آقا رو از کار انداختن و بعد سلولهای بنیادی خودش رو که قبلا در شرایط آزمایشگاهی کِشت کرده بودن بهش تزریق کردن. سلول های بنیادی هم وقتی وارد بدن شدن متوجه شدن که سیستم ایمنی بدن کار نمیکنه، بنابراین رفتن و یه سیستم ایمنی جدید ایجاد کردن که دیگه معیوب نبود. یعنی این سیستم جدید جایگزین سیستم قبلی شد و اون آقا بعد از دو سال تونست دوباره برگرده زیر آب و غواصی کنه. باور کردنی نبود که بیماری ای مثل ام اس اونم با اون شدت با چنین موفقیتی و تا این حد درمان بشه. فوق العاده بود.

ابعاد اِعجاب انگیز خلقت تموم شدنی نیستن و هر روز انسان شاهد جلوه ی جدیدی از قدرت پروردگاره.

خدایا فقط می تونیم بگیم دم شما گرم  ❤

سلیقه در واقع یعنی گرایش دورنی هر کس نسبت به ترکیب های مختلفی از رنگ، شکل، فرم و غیره که مثل هر گرایش دیگه ای در طول زمان و بر اثر عوامل مختلف ممکنه تغییر کنه.

برای اینکه بتونیم گرایش درونی خودمون رو به درستی بشناسیم اول باید تمامِ ترکیب های موجود رو اونقدر ببینیم تا بفهمیم واقعا کدوم یکی از اونها ما رو به سمت خوش جذب می کنه و بعد با الهام گرفتن از اون و اضافه کردن جزئیاتِ خاصِ خودمون به ترکیبِ منحصر به فرد خودمون برسیم.

رنگ هایی که در فضاهای داخلی استفاده می کنیم به شدت بر روی روحیه و رفتارهای ما تاثیرگذار هستند. بنابراین نباید بدون فکر و یا با توجه به افکارِ دیگران انتخاب بشن.


 

گرایش شما در طراحی داخلی به سمت چه سبک ها و چه رنگ هاییه؟ برام بنویسید، خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم. 🙂 

 

 

تجربه‌ی شخصی من از درمان جوش صورت را اینجا بخوانید:

تجربه‌ی من از درمان آکنه یا همان جوش صورت – درمان قطعی با روآکوتان

توجه: دوستان عزیزم لطفا سوالتتون رو در گروه همفکری بنویسید. اونجا من و سایر دوستان پاسخگو خواهیم بود. متشکرم.

 

در این مقاله تلاش می‌کنم تجربه‌های مثبت سایر افراد را از درمان آکنه به هر روشی که برای آن‌ها موثر بوده جمع‌آوری نمایم و در اختیار خوانندگان قرار دهم تا با خواندن این نتایج مثبت همه‌ی افرادی که با آکنه درگیر هستند اولا به درمان امیدوار شوند و دوما بتوانند به راهکارهای مناسبی جهت درمان موثرتر دست یابند.

دوستان عزیزم باید به درمان باور داشته باشید، باید باور کنید که آکنه از بین خواهد رفت. اگر همیشه نگران جوش‌ها باشید هیچوقت دست از سر شما بر نمی‌دارند. در درمان هر نوع بیماری و مشکلی، باور به بهبودی مهمترین عاملی است که به بیمار کمک می‌کند. همه‌ی ما افرادی را دیده‌ایم که گرفتار بیماری‌های سخت بودند (مثلا سرطان) یا ناچار به انجام عمل‌های جراحی سنگین بودند اما چون باور داشتند که خوب می‌شوند خوب هم شدند. شاید این مقایسه خنده‌دار به نظر برسد اما حقیقت دارد. باور کنید که شما قرار نیست دیگر جوش بزنید و نگرانی‌ها را کنار بگذارید. در زندگی مسائل بسیاری مهمتری وجود دارد. خودتان را سرگرم آن مسائل کنید. سعی کنید کمتر جلوی آینه بروید و پوستتان را به حال خودش رها کنید. من دقیقا همین کار را کردم.

از صمیم قلب امیدوارم که مشکل آکنه برای تک تک شما یک بار برای همشه ریشه‌کن شود و دیگر هرگز نگران آن نباشید.

نفیسه:

سلام
نفیسه هستم 20 سالمه و از سن 18 سالگی درگیر جوش بودم ، خب حالا میخوام براتون از تجربیاتم بنویسم که چجوری تونستم این جوشا رو از بین ببرم .
انواع جوش ها روی صورت من بود از جوشای سر سیاهو سر سفید گرفته تا ندول و کیستی!!
همه ی راه های سنتی رو امتحان کردم یا کلا جواب نمیگرفتم یا موقتا خوب میشدم تصمیم گرفتم برم دکتر کلا دوست نداشتم قرص بخورم ولی مجبور بودم جوش ها همه ی اعتماد به نفس و زیبایی منو گرفته بودن ، خیلی برام سخت بود با اون جوشا وارد اجتماع بشم از حرفای دیگران خیلی اذیت میشدم به مدت دو ماه انتی بیوتیک مصرف کردم تتراسیکلین و داکسیو … جوش هام به شدت مقاوم شده بوده قصد رفتنم نداشت تا اینکه دکتر بهم گفت باید “راکوتان” مصرف کنم ، دکترم گفت این قرصو به عنوان اخرین درمان برای جوش بکار میبرن منم خوشحال رفتم خریدمو بدبختیام انگار تازه داشت شروع میشد ، هر کسی که میفهمید قراره راکوتان بخورم تا جایی که توان میداشت بهم انرژی منفی میداد حرفایی مثل نخور کبدت کلا از بین میره ، نازا میشی ، کلیه هات داغون میشن و …
هر روز با ترسو استرس قرصو میخوردم همیشه جلوی آینه بودم جوشامو دستکاری میکردم حساس شده بودم بیرون نمیرفتم گریه میکردم خیلییییییی زیاد افسرده شده بودم ، تا اینکه توی یکی از سایتا با یک گروهی اشنا شدم که همشون درگیر جوش بودنو راکوتان میخوردن خیلی حس خوبی بود اخه یه جایی بودم که همه حرف منو میفهمیدن و یک مشکلو داشتیم ، اونجا با کسایی اشنا شدم که تمام اون روزای سختو گذرونده بودنو با جونو دل کمک میکردن من فهمیدم شروع راکوتان با بیرون ریزی همراهه یعنی وقتی شروع میکنید این قرصو به خوردن جوشای بیشتری میزنید حالا نسبت به سیستم بدن هر کسی این بیرون ریزی شدتش و طولانی بودنش متفاوته امکان داره یکی اصلا نداشته باشه یکی یک ماه و یکیم تا 3 ماه این کاملا طبیعیه ، در حین مصرف راکوتان باید سعی کنید غذاهایی که ویتامین آ خیلی بالایی دارن استفاده نکین مثلا جیگر ، هویچ و … البته تمام مواد غذایی که مصرف میکنین ویتامین آ رو دارن ولی چون مقدارش خیلی کمه مصرفش مشکلی نداره ، نکته خیلی مهمیم که باید بهش توجه داشته باشید آب خوردنه آب خیلی خیلی زیاد بنوشید حداقل روزی یک لیتر ، آینه هاتونو بشکنید صورتتونو دستکاری نکنید حساسیت بیشتر روی جوش باعث بدتر شدن اونا میشه ، راکوتان تا 80 درصد کسایی رو که جوش دارن درمان میکنه اون 20 درصد دیگ اگه عود کنه بخاطر جوش های هورمونیه استرسو از خودتون دور کنید وایمان داشته باشید که خوب میشید .

عهدیه:

سلام،من ۲۳ سالمه الان تقریبا ۶ سالی از درمانم میگذره،و خدارو شکر دیگه اون جوشای چرکی و گنده که دردم داشتو نمیزنم،حدود دوسال تحت درمان بودم زیر نظر پزشک و هر دوماه یکبار ازمایش میدادم رواکوتان مصرف میکردم،از هیچ صابون یا کرمی استفاده نکردم،فقط رواکوتان مینوشت برام دکترم،خدارو شکر پوستم صاف شده،کسی باور نمیکنه من قبلا اون همه جوش داشتم که بیرون میرفتم پسرا بهم میگفتن جوش یا البالو روصورتت،،
اصن نترسین هیچ عوارضی نداشت برامن فقط یکم هزینش بالاس،اگه قراره وسط راه ول کنید اصن نریدباید دوره درمانو زیر نظر پزشکتون کامل کنید،فقط همون دوسال خشکی شدید لبو پوستو داشتم که همش چرب میکردم،ضد افتابی که دکترم برام نوشت مصرف میکنم،از کرم پودرم استفاده نمیکنم،صورتمم با اب میشورم همیشه..
ولی قطعا مطمئن باشیدکه نتیجه میگیرید

نرگس:

سلام . من هم خیلی جوش میزدم . ۱۷ سالمه الان
وضع صورتم خیلی افتضاح بوووود خیلی . اما الان حدودا چندین ماهه روآکوتان مصرف میکنم . به لطف خدا دیگه جوش نمیزنم . جوش های من بزرگ و متورم بودن . و من خجالت میکشیدم خیلی. خدارو شکر واقعا . امیدوارم مشکل بقیم حل بشه ان شاءالله

مهشاد:

سلام
من هم از سن ۱۳ تا ۱۶ سالگی جوش های بسیار بدی داشتم بزرگ و چرکی و صورتم حتی یه جای خالی از جوش نداشت مصرف راکوتان رو شروع کردم و به مدت یکسال مصرف کردم تا اونجایی که یادمه پایان مصرفم آذر ۹۵ بود و به بهبودی کامل رسیدم خداروشکر یعنی تاثیرش فوق العاده بود و پوستمو صاف صاف صاف کرد ولی الان خیلیییی میترسم و همش استرس دارم که نکنه بعد از چند سال برگرده و این فکر خیلی اذیتم میکنه

فری:
سلام من ۲۷ سالمه بعد از رینوپلاستی ایم یعنی دو سال قبل آکنه های افتضاحی می زدم یه دوره پاکسازی کبد از ترکیب دارچین و زعفرون گل گاو زبون به شکل دمنوش شبانه و صبح عرق کاسنی خوردم آکنه کمتر شد مواد غذایی سرخ شده فست فود روغن بازاری قطع کردم فقط با روغن کنجد غذاهامو درست کردم کاملا به وضوح آکنه هام رفتن ولی چون سرکار می رم نتونستم بیشتر از سه ماه ادامه بدم ولی خدارو شکر جای جوش و اکنه ام کمتر شد با اینکه پاکسازی ادامه ندادم در حال حاضر سه دوره ال دی خوردم و شب قبل خواب دمنوش بابونه می خورم این روشم خوب جواب داده واسم واسه درمان آکنه مهمترین چیز کاهش استرس دنبال کردن به ورزش به طور روتین و اینکه روزانه مدفوع خفن کنی طوری مدفوع تو دستگاه گوارش نمونه درمان یبوست و پاکسازی کبد با زردچوبه خار مریم گل قاصدک گل گاو زبون گل بنفشه هست از همه مهمتر حذف کرم پودر و پنکک پرایمر از زندگی تون فقط ضدافتاب بی رنگ مینرال سان سیف و اردن و اس وی ار و درموبای ولی این رنگیه استفاده کنی _از محصولات شوینده پوست چرب و اکنه ای دوری کنی چون پوست چربتر می کنن _روغن هسته انگور به عنوان آبرسان استفاده می کنم بعد هر فیس واش استفاده می کنم عالیه معجزه می کنه محاله باعث جوش بشه _هفته ای یه بار از ماسک ماست آرد جو پرک و زردچوبه می زنم خداروشکر الان دیگه جوشای افتصاح نمی زنم الان درگیر جای جوشم با این روشا داره کمرنگ تر میشه

آنیتا

سلام مریم جون. انیتام چند وقت پیش اینجا کامنت گذاشتم که قراره شروع کنم مصرف راکوتان رو. الان دقیقا سه ماهه که از شروع درمانم میگذره و من دوست داشتم که اینجا از تجربه های این سه ماهم بنویسم.
خب اول از تاثیرات مثبتش بگم بعد از عوارضش. دقیقا از روز اول تا الان ک سه ماه میشه فقط یه جوش بزرگ و چرکی داشتم که دو هفته ای طول کشید تا خوب شد غیر ازون هیچییییی. و ازین بابت واقعا خوشحالم چون تصورم این بود ک منم اولش بشدت جوش میزنم ولی کاملا برعکس شد?و حتی جوشهای سرسیاه رو بینیمم که هیچ جوره خوب نمیشد الان دیگه هیچ خبری ازشون نیست??
خب حالااز عوارضش براتون بگم.برای من فقطو فقط خشکی بود که اونم فقط خشکی داخل بینیم اذیتم کرد چون نتونستم مرطوب نگهش دارم و چندبار خون دماغ شدم بخاطرش. ولی خشکی صورت و لبهامو به خوبی تونستم مهار کنم??
اول اینکه از مرطوب کننده Cetaphil استفاده کردم که دراصل هم مرطوب کننده س هم ضدافتاب. و شوینده ی صورتمم از همین مارک گرفتم که اونم عالیه اصلا پوستتونو خشک نمیکنه بر خلاف خیلی از شوینده ها و ژل ها و در کل مخصوص پوست خشک ساخته شده.
و ی چیز دیگم هست ک پیشنهاد میکنم کسایی که درحال مصرف این قرص هستن ازش غافل نشن. یعنی نگم براتوووون. انقد که عاللللیه??روغن نارگیل عشق من?من بعد از دوبار مصرف تاثیرشو ب وضوح دیدم. انقد صورتمو نرم و لطیف کرده ک همش میخوام دست بکشم به صورتم?
نحوه ی استفاده ش اینجوریه که مثلا وقتی میخواین ارایشتونو پاک کنین قبل ازینکه صورتتونو خیس کنین یه مقدار ازین روغنو ماساژ بدین رو پوستتون. دو دقیقه کافیه. بعد با یه پد تمیز اروم بکشین رو بپوستتون تا روغنو پاک کنه. بعدشم با شوینده ی صورتتون بشورین صورتتونو تا کاملا روغن پاک بشه. بعدم تا پوستتون مرطوبه از مرطوب کنندتون استفاده کنین تا جذبش بیشترو بهتر باشه.
و دیگه واسه لبم دکترم ی چیزی شبیه وازلین داد بهم ولی خودمم باز از بالم لب نارگیل استفاده میکنم?اصن انقد عاشق نارگیل شدم میخوام ی درختشو بیارم تو بالکنمون بکارم???
اینا محصولاتی بود ک من تو این دوره ازشون استفاده کردم و اگه اینجا حتی یه نفرم بتونم از خشکی نجات بدم خوشحال میشم

حسنا

سلام من27 سالمه از سن 16 سالگی شروع به جوش زدن کردم جوری که هیچ روزی نبود که صبح پاشم و یک یا چند جوش جدید سورپرایزم نکنن!

هر نوع درمانی رو هم امتحان کردم و همه جور آزمایشی میدادم ولی هیچ دلیلی براشون پیدا نمیشد. حتی 7 سال پیش رواکوتان رو امتحان کردم و 2 ماه مصرف کردم ولی چون تاثیری توی بهبودیم احساس نمیکردم و فقط عوارضشو میدیدم رهاش کردم. تا اینکه پارسال تصمیم گرفتم هر جوری هست جوشامو ریشه کن کنم و تحت نظر پزشکم بازم مصرف رواکوتان رو شروع کردم و روزی یه دونه مصرف میکنم. تا 4 ماه بعد از شروع قرصهام من هنوز جوش میزدم ولی به مرور از بین رفتن و خداروشکر جای جوشامم زیاد نموند. من الان ماه 11م مصرف قرصم هستم و الان چند ماهه که هیچ جوشی نزدم و امیدوارم که دیگه هیچوقت اون همه جوش به صورتم برنمیگردن. شمام هیچوقت زود ناامید نشین و طبق دستور پزشکتون درمانتون رو تا آخر ادامه بدین.🌸🌸🌸

علم کامپیوتر از خیلی از جهات یک علم انتزاعیه که اصولا در جهان بیرون نمود مشخصی نداره. به عنوان مثال وقتی از شما میخوان که یک شبکه رو شبیه سازی کنید تا مثلا کارکرد یک الگوریتم مسیریابی رو در اون شبکه بررسی و نتیجه گیری کنید، انگار که از شما میخوان برید احضار روح کنید و با این ارواح ارتباط گرفته و نتیجه رو برگردونید.

حتی تمام وب سایت هایی که ساخته میشن و تمام نرم افزارهایی که نوشته میشن انگار که در یک بعد دیگه ای از فضا قرار دارن. با اینکه شما نتیجه ی اونها رو مشاهده می کنید و باهاشون کار میکنید اما باز هم به معنای واقعی ملموس نیستند.

شبکه احتمالا غیرملموس ترین بخش علم کامپیوتره چون ارتباط مستقیم با بسته های دیتا داره که عملا کل این مفهوم یه چیزیه رو هوا.

برای آدمی مثل من که تمایل زیادی به کارهای عملی و فیزیکی داره، کار کردن در حوزه ی کامپیوتر میتونه شبیه به یک مرگ تدریجی باشه.

من با وجود علاقه ی شدیدی که به هنر داشتم رفتم و یه لیسانس آی تی گرفتم. این همه احترام به علائق قابل تحسینه، میدونم، ولی تشویق نکنید چون هنوز مونده. به همین قانع نشدم و بعدش رفتم یه فوق لیسانس در گرایش شبکه های کامپیوتری گرفتم و تازه اون موقع بود که فهمیدم تا چه اندازه دور شدم از علائقم 🙁

وقتی چالش های این مسیر رو گذروندم، تصمیم دیگه ای گرفتم که تا مدت ها باعث شده بود احساس ِ قربانی بودن داشته باشم چون همیشه با خودم میگفتم من به خاطر فلانی مجبور شدم فلان تصمیم رو بگیرم در حالیکه خودم چندان رضایت نداشتم. تا مدت ها این توالی ِ تصمیم های اشتباه باعث شده بود احساس خیلی بدی نسبت به خودم و همینطور نسبت به اطرافیانم داشته باشم.

اما الان به خوبی می فهمم که اگر این انتخاب هارو نکرده بودم و این مسیرهارو نرفته بودم هیچوقت موهبت هایی که امروز دارم رو نداشتم و هیچوقت مهارت تغییر کردن رو کسب نمیکردم چون وقتی شرایط بر وفق مرادت نیست با چالش های بسیار بیشتری مواجه میشی و مجبوری از سد این چالش ها بگذری.

چیزی به اسم راه درست یا راه غلط وجود نداره بلکه تمام مسیرها یک فرصت هستند برای یادگیری، برای تغییر و برای بزرگتر شدن. اینکه میگن به تمام چالش های زندگی باید به چشم یک فرصت نگاه کرد این یه شعار نیست، واقعا چالش ها فرصت هایی هستند برای رشد کردن و یادگرفتن. شاید مسیر قدری دورتر شده باشه اما باعث شده کوله بار شما پُر بشه از ابزارهایی که در طول مسیر اصلی قطعا بهشون نیاز خواهید داشت.

پس اگر پدر و مادر یا سایرین شمارو مجبور کردن قدم در راهی بذارید که راه شما نبوده و یا اگر مثل من خودتون انتخاب هایی کردید که شاید واقعا انتخاب مناسب شما نبوده، دست از احساس ِ قربانی بودن و یا احساس ِ احمق بودن بردارید و خوب به مسیری که طی کردید نگاه کنید تا ببینید که چه موهبت های عظیمی به دست آوردید. نگاه کنید که چطور مسیرهای اشتباه باعث شدن شما روند تکامل خودتون رو طی کنید و آماده بشید برای رسیدن به خواسته هاتون و این بار این شما هستید که مسیرهارو تمام و کمال می سازید و خودتون هستید که خواسته هاتون رو عملی می کنید و چه لذتی بالاتر از این.

برخی از انواع پرنده ها از روش های زیرکانه ای برای مراقبت از فرزندانشان استفاده می کنند یا بهتر است بگوییم برای فرار کردن از زیر بار مسئولیت نگهداری از فرزندان. این پرندگان تخم های خود را در لانه ی سایر پرنده ها و در کنار تخم های آنها می گذارند و به دلیل شباهت زیاد تخم ها، این پرندگان متوجه این موضوع نمی شود و وقتی جوجه سر از تخم بیرون می آورد گمان می کنند که فرزند خودشان است و از آن مراقبت می کنند.

اصولا جوجه ی این پرنده ها زودتر از سایر جوجه ها سر از تخم بیرون می آورد چرا که مادرانشان عملیات گرم کردن تخم را از داخل بدن خود شروع کرده اند. این جوجه ها بر طبق غریزه، زمانی که سر از تخم بیرون می آورند یا سایر تخم ها را از لانه بیرون می اندازند و یا منتظر می شوند تا بقیه جوجه ها  به دنیا بیابند و سپس آن ها را یکی یکی می کشند تا پرندگان متوجه فریبی که خورده اند نشوند و تمام توجه خود را معطوف به همان یک جوجه کنند. خوب البته از آن مادران چنین فرزندانی هم انتظار می رود.

در بین انسان ها گونه های پیشرفته ای از این فریب کاری و فرار از مسئولیت وجود دارد. انسان ها بچه دار می شوند و به سادگی فرزندان خود را به پدر و مادرشان می سپارند و خودشان به سر کار یا مسافرت یا مهمانی می روند. دیگر حتی نیازی به این همه نقشه کشیدن و فعالیت هم نیست. در واقع این را حق مسلم خود می دانند.

این افراد نفهمیده اند که وقتی تصمیم میگیری مادر شوی یعنی پذیرفته ای که حداقل تا چند سال نباید سر کار بروی،‌ وقتی تصمیم میگیری که پدر شوی و نمی توانی فرزندت را همراه خود به مسافرت ببری یعنی نباید به آن مسافرت بروی. وقتی تصمیم می گیرید که پدر و مادر شوید یعنی پذیرفته اید که مسئولیت فرزندتان تمام و کمال با شماست و نه با هیچ کس دیگری. اگر این را درک نکرده اید و یا نمی توانید بپذیرید یعنی شما هنوز آمادگی لازم برای پدر یا مادر شدن را ندارید. پس لطفا به جای بچه دار شدن به کارهایی که نکرده اید بپردازید و انقدر نگران دیر شدن نباشید. نگران انسانی باشید که قرار است پدر و مادری بی مسئولیت داشته باشد، نگران تربیت انسانی باشید که قرار است دست به دست شود.

بله، بچه بالاخره بزرگ می شود و اگر افکار و باورهای درستی داشته باشد بالاخره مسیرش را پیدا می کند اما شما باید در مقابل این بی فکری حداقل به خودتان پاسخگو باشید.

قبلاها فارسی رو با حروف انگلیسی می نوشتیم و بهش می گفتیم فینگلیش. جدیدا انگلیسی رو با حروف فارسی می نویسیم و هنوز هیچ اسمی واسش انتخاب نکردیم. فینگلیش خودش به اندازه ی کافی دردناک بود، اما ما به همون فینگلیش قناعت نکردیم و مرزهای خلاقیت رو درنوردیدیم تا اینکه تونستیم انگلیسی رو با حروف فارسی بنویسیم. این دیگه از عجایبه، فکر نمی کنم هیچ زبانی انقدر قابلیت داشته باشه.

اصلا حالا که همه ی زبانها رو میشه فارسی نوشت دیگه چه کاریه که دیکته ی کلمات رو به زبان های دیگه بلد باشیم!! همه رو فارسی می نویسیم دیگه و البته که گور بابای مخاطب.

ولی در عین حال ما خیلی «کوولیم»، وقتی میخوایم بنویسیم «وات دِ فاک» قشنگ زیر «د» یه کسره می ذاریم که یه وقت مخاطب گمراه نشه، دیگه چی میخوان خاک بر سرا؟؟؟!!!!

پی نوشت: همونطور که معتقدیم فارسی رو باید فارسی نوشت، انگلیسی رو هم باید انگلیسی نوشت.