در بین تمام عقاید و مکاتبی که در طول قرنها در بین انسانها رواج داشته، فمنیسیم به طور قطع منحرفکنندهترین و آسیب زنندهترین اونهاست؛ چرا که این مکتب زنان رو هدف قرار داده که پرورش دهنده و تربیت کنندهی نسلها هستند و هر قدمی که برمیدارن تاثیر مستقیمی بر روی آیندهی جامعه خواهد داشت. در واقع اونها تعیینکننده مسیر جوامع هستن. بنابراین وقتی که بشه زنان رو تحت کنترل داشت میشه بر روی کل جامعه تسلط داشت.
وقتی ما جنگ بر سر چیزی رو شروع میکنیم یعنی در وهلهی اول پذیرفتیم که مالکِ اون چیز نیستیم و باید برای به دست آوردنش تن به مبارزه بدیم. بنابراین این باور در ما ایجاد میشه که حقوق ما توسط عوامل بیرون از ما گرفته شده و ما باید با اون عوامل بیرونی بجنگیم تا بتونیم حقوقِ از دست رفتهمون رو زنده کنیم.
دقیقا همین جاست که باورهای غلط در ما شروع به شکل گرفتن میکنن و به قول معروف جهان دقیقا شرایط رو برای ما طوری رقم میزنه که به ما ثابت بشه که این باورها درست هستن. یعنی آدمهایی بر سر راه ما قرار میگیرن که واقعا حقوق ما رو نقض میکنن، ما در جایی مشغول به کار میشیم که حقوق ما در نظر گرفته نمیشه، با فردی ازدواج میکنیم که به حقوق ما احترام نمیذاره و هر روز زنانی رو میبینیم که حقوقشون پایمال شده و بنابراین بیشتر و بیشتر به این باور میرسیم که کسانی از بیرون قادر هستن حقوق ما رو نقض کنن و ما باید با اونها مبارزه کنیم تا اجازهی این کار رو بهشون ندیم و در نهایت اگر موفقیتهای کوچیکی در این مسیر به دست بیاریم میذاریم به این حساب که حرکتهای ما موثر واقع شدن، که اگر ما مبارزه نمیکردیم هیچ اتفاقی نمیافتاد و بنابراین در آینده باید بیشتر و قویتر مبارزه کنیم.
بنابراین ما تبدیل به زنانی میشیم که سراسرِ وجودشون خشم و کینه است؛ نسبت به مردان، نسبت به جامعه و نسبت به زمین و زمان و ما به دخترانمون یاد میدیم که اونها حق و حقوقی ندارن مگر اینکه دائما در حال مبارزه برای به دست آوردن حقوقشون باشن.
از طرف دیگه از همه چیز و همه کس طلبکار خواهیم بود. مثلا از خیلی از خانمها میشنویم که چرا خانمها باید توی خونه کار کنن، کی گفته که خانمها باید کارهای خونه رو انجام بدن در حالیکه مردها جلوی تلویزیون لم دادن، خانمها هم به اندازهی اونها دارن کار میکنن اما این کار کردن دیده نمیشه، قدر دونسته نمیشه.
یک مرد زمانی که یک زندگی رو شروع میکنه خودش رو متعهد میدونه که نیازهای اون زندگی رو به بهترین شکلی که میتونه برآورده کنه. وظیفهی خودش میدونه که تک تک ِ روزهای سال رو از خونه بیرون بره و تلاش کنه تا بتونه بهترینها رو برای خانوادهاش فراهم کنه. فرقی نمیکنه سرد باشه یا گرم، شلوغ باشه یا خلوت، آدمهایی که باهاشون سر و کار داره باشعور باشن یا بیشعور، نصفه شب باشه یا صبح علی الطلوع، حوصله داشته باشه یا نداشته باشه، اون تعهد داره که تلاش کنه و هر روز و هر روز همین کارو میکنه و هرگز این جمله رو به زنش نمیگه که من هر روز دارم سگ دو میزنم اما تو توی خونه لم دادی جلوی کولر یا کنار بخاری. چون این تلاش رو وظیفهی خودش میدونه و نه تنها نسبت به کسی خشم و کینه نداره بلکه وقتی نیازهای خانواده اش رو برآورده میکنه احساس غرور و سربلندی و شادی فراوانی میکنه. چون خانوادهاش مساوی است با خودِ او، در واقع مرد خانواده رو چیزی جدا از خودش نمیدونه.
اما تقریبا تمام خانمهایی که بیرون از خونه کار میکنن تا بخشی از هزینههای زندگی رو تامین کنن دائما مشغول غر زدن هستن. مشغول شمردن کارهایی که در زندگی میکنن و مشغول به خاطر سپردن تک تک اتفاقاتی که در طی روز پشت سر میگذارن تا به زندگی ِخودشون (به زندگیای که خودشون ساختن) کمکی کرده باشن و در ادامه هم غر میزنن بابت کارهایی که باید توی خونه انجام بدن.
در واقع هیچ بخشی از این کارها رو وظیفهی خودشون نمیدونن بلکه فکر میکنن دائما داره در حقّشون اجحاف میشه و از اینکه میتونن نیازهای زندگی مشترکشون رو برآورده کنن به هیچ وجه احساس غرور و شادی ندارن.
این حس دقیقا ریشه در باورهای غلطی داره که فمنیسم سعی کرده در زنان ایجاد کنه و به این ترتیب اکثر زنان نمیتونن روابط موفقی داشته باشن و خانوادهی موفقی تشکیل بدن و در تربیت فرزندان هم به هیچ وجه موفق نیستن.
اگر من به عنوان یک زن باور داشته باشم که هیچ عامل بیرونی نمیتونه حقوق منو از من بگیره مگر و فقط مگر زمانی که من خودم این اجازه رو بدم اون وقت خیالم راحت میشه، اون وقت واقعا در شرایطی قرار نمیگیرم که این اتفاق بیفته، با آدمهایی مواجه نمیشم که حقوق زنان رو نادیده میگیرن. بلکه من همواره در رضایت بخشترین شرایط خواهم بود.
وقتی من یک مرد رو انتخاب میکنم تا زندگیم رو با او شریک بشم، او جزئی از من خواهد بود، او خودِ من خواهد بود، چیزی غیر از من و بیرون از من نیست. پس من هر کاری برای او انجام میدم در واقع دارم برای خودم انجام میدم. برای اینکه هر روز و هر لحظه اتفاقات بهتری رو تجربه کنم. چنین تجربهای ممکن نمیشه مگر زمانی که عشق وجود داشته باشه و اگر عشق وجود داشته باشه انجام دادنِ هیچ کاری مساوی با نقض حقوق انسان نخواهد بود. بلکه هر قدمی که برمیداریم باعث شادی بیشتر ما خواهد بود. خوشحالی از اینکه زحمات ما قراره رابطهی بهتری رو بسازه و یک رابطهی بهتر منجر به ایجاد لذت بیشتر خواهد شد و هیچ کس به جز خود ما از این لذت سود نخواهد برد.
پس بیاید باور نکنیم که کسی یا چیزی بیرون از ما میتونه حقوق مارو پایمال کنه. این یه باور غلطه که ما رو دقیقا به سمت همین شرایط میکشونه. اگر ما این باور غلط رو نداشته باشیم هیچ نیازی به مبارزه نخواهیم دید و سعی میکنیم با جهان در صلح باشیم و به این ترتیب جهان هم هرگز اتفاقی رو رقم نخواهد زد که باعث ناراحتی ما بشه. ما با مردانی مواجه نخواهیم شد که نگرشهای ضد زن داشته باشن بلکه همیشه و در همه جا با ما با احترام برخورد خواهد شد.
بیاید باور کنیم که ما مالکِ حقیقی تمام حقوقمون هستیم و چیزی که مالِ ماست از ما گرفته نشده و نخواهد شد.
بیاید فکر نکنیم که اگر قدمی برای زندگی مشترکمون برمیداریم داریم همسرمون رو پررو میکنیم یا باعث میشیم که حقوقمون ندیده گرفته بشه. بلکه تمام ِ قدمهامون رو با لذت برداریم، به شوق ِ لذت بردن از تک تک لحظات و باور کنیم که مردها میبینن این اشتیاق ِ مارو و اونها هم تلاششون رو چندین برابر میکنن تا همه چیز همونطوری باشه که ما میخوایم.
بیاید به دخترانمون عاشق بودن رو یاد بدیم. اونها رو وسط میدون مبارزه و پشت جبهههای جنگ علیه مردان و جامعه قرار ندیم، بلکه بهشون یاد بدیم که همسنگر با مردانشون باشن تا بتونن روزهایی رو تجربه کنن که لایقش هستن؛ روزهایی سرشار از عشق و شادی.
بهشون یاد ندیم که گربه رو دم حجله بکشن، بلکه بهشون یاد بدیم که کسی که شریک زندگیشون شده جزئی از اونهاست و شادی او باید شادی خودشون باشه.
بیاید باور کنیم که حضورِ ما مهمترین بخش ِ یک زندگیه و هر مردی این رو میفهمه و قدر میدونه. اما با غر زدن و شمردن هر روزهی کارهایی که میکنیم فقط ارزش این کارها رو کم میکنیم و خودمون هم هر روز خستهتر میشیم. در حالیکه اگر همین کارها رو با عشق انجام بدیم نه تنها لذت میبریم بلکه باعث میشیم شریک زندگیمون هم بیشتر و بیشتر قدرشناسی خودش رو نشون بده.
بیاید عاشق باشیم و این عشق رو به تک تک آدمهایی که میبینیم هدیه کنیم تا جهان هم عشق و شادی رو به ما هدیه کنه.