چه چیزی دوام رابطهی عاطفی را تضمین میکند؟
همین ابتدا بگویم که اگر از نتایج خود در حوزهی رابطه رضایت کامل دارید و احساس میکنید که همه چیز سر جای درستش است، وقتتان را صرف خواندن این مقاله نکنید. اما اگر مدتی است که رابطهی شما مثل قبل نیست، و یا چندین بار شکست عاطفی را تجربه کردهاید و یا رابطهی خوبی دارید و میخواهید برای باقی عمر آن را حفظ نمایید جای درستی هستید. مقاله را تا انتها بخوانید، درغیراینصورت مجبور میشوم بگویم که اگر به اندازهی خواندن یک مقالهی ساده برای هدفتان قدم برنمیدارید، نتایجْ عاشقِ چشم و ابروی شما نیستند.
رابطه شاید پیچیدهترین و بعضن تنشزاترین موضوعی باشد که انسان با آن درگیر است. اصلیترین دلیل این پیچیدگی «ذات پویای رابطه» است.
در روابط، ما با انسانهای دیگری در تماس هستیم که همگی در مسیر رشد و تکامل خود قرار دارند، نیازها و خواستههای منحصر به فردی دارند، با عواطف و افکار و نظرات خود وارد رابطه میشوند، روحیاتشان مرتب در حال تغییر است، ارزشهای متفاوتی دارند و همینطور گذشته و سبک زندگی متفاوت.
همین پویایی است که هر لحظه ما را وارد دنیای کاملن جدیدی میکند که ممکن است اصلن ندانیم چگونه باید با آن مواجه شویم.
به یاد داشته باشیم که ما نیز همین میزان پویایی را برای دیگران ایجاد مینماییم. دوست دارم روی این جمله تاکید کنم تا از یاد نبریم که همانقدر که ما در طول یک رابطه سردرگم میشویم، طرف مقابل ما هم در همین وضعیت قرار میگیرد. ما اغلب فکر میکنیم خودمان صاف و ساده و به دور از پیچیدگی هستیم و این طرف مقابل است که شرایط را بغرنج میکند.
یا تصور میکنیم که فرد مقابل به تنهایی و بدون در نظر گرفتن عواطف و روحیات ما تصمیمگیری میکند و زندگی ما را دستخوش تغییر مینماید. اما این واقعیت ندارد.
در واقع قبل از هر چیز باید بدانیم که رابطه چیزی دو سویه است و این مهم است که ما نقش خود را در رابطه بپذیریم.
رابطه مانند یک سفر
رابطه مثل یک سفر دو نفره است؛ اگر قرار است که سفر برای هر دو نفر لذتبخش باشد و به آنها خوش بگذرد، قبل از هر چیز لازم است که با یکدیگر و همینطور با نفْس سفر هماهنگ باشند و این هماهنگی چیزی است که در طول مسیر به دست میآید. یعنی موضوعی نیست که بخواهیم قبل از سفر در موردش فکر کنیم و حساب و کتاب نماییم. بلکه هماهنگی در طول یک روند حاصل میشود.
قاعدتن قبل از شروع سفر، نیت ما این است که سفری خوشایند و بهیادماندنی برای هر دوی ما باشد. پس هیچکدام در شروع، مشکلِ نیت نداریم، پس چه میشود که برخی از ما وقتی برمیگردیم آنقدرها که باید لذت نبردهایم؟
ما نتوانستهایم در طول مسیر با هم و با سفر هماهنگ شویم.
اصلیترین مشکل اینجاست که ما معمولن در طول سفر، نیت اولیه را فراموش میکنیم. یادمان میرود که این سفر باید برای هر دوی ما خوشایند باشد و قرار بر این نیست که هر کس خوشایند خودش را لحاظ کند.
رابطه با سرعت مطمئنه
شاید اصلیترین موضوعی که باعث میشود رابطه به سر منزل مقصود برسد همین راندن با سرعت مطمئنه باشد. اگر خیلی یواش برانیم یا خیلی تند در هر دو صورت خطر در کمین رابطه است و احتمالِ رسیدن به مقصد کم.
بار اصلی حفظ کردنِ سرعت مطمئنه در طول یک رابطه بر دوش خانمها است. یک خانم باید در درون خود یک «کروز کنترل» یا کنترلکنندهی سرعتِ قابل اعتماد داشته باشد تا اجازه ندهد که رابطه از سرعت مطمئنه فاصله بگیرد.
اغلب خانمها در اواسط رابطه یادشان میرود که کنترلکننده را بر روی سرعت مطمئنه تنظیم کنند، بنابراین رابطه کندتر یا تندتر از آن چیزی میشود که نیاز دارد باشد. در نتیجه یا ماشین از جاده خارج میشود یا تصادفی اتفاق میافتد یا اینکه حوصلهی سرنشینِ دیگر سر میرود و به سفر ادامه نمیدهد.
هر چقدر از اهمیت سرعت مطمئنه بگویم نتوانستهام حق مطلب را ادا کنم.
اما باید این را در ذهن داشت که برای هر رابطهای سرعت مطمئنه با سایر روابط متفاوت است. قرار نیست که تمام روابط با سرعت مشابهی پیش بروند، همانطور که در جاده هر ماشینی بر اساس شرایط خود با سرعت خاصی پیش میرود اما حدود پایین و بالای سرعت را قوانین مشخص میکنند.
(البته بزرگراههایی هم داریم که در آنها سرعت آزاد است اما آنها بزرگراههایی نیستند که افراد دائمن در آنها در حال رانندگی باشند. شاید یکی دو بار در طول عمرشان برای داشتن تجربهای متفاوت در آن بزرگراهها رانندگی کنند اما در نهایت به جادههای معمولی باز میگردند.)
داشتم میگفتم که حدود پایین و بالای سرعت، توسط قوانین مشخص میشوند. یعنی درست است که هر رابطهای شرایط منحصربهفرد خود را دارد و قرار نیست شبیه سایر روابط باشد، اما برخی اصول در مورد تمام روابط صادق هستند، قوانینی وجود دارند که نباید از آنها سرپیچی کرد. اگر قرار است ماشینِ رابطهی شما در بزرگراه معمول زندگی در حرکت باشد باید قوانین جاده را بشناسید.
تجاوز از سرعت مطمئنه
مواردی که به مثابه تجاوز از سرعت مطمئنه هستند را میتوان در فهرست زیر دید:
- رابطهی جنسی زودهنگام
- تعامل زودهنگام با خانوادهی طرف مقابل
- محبت کلامی و رفتاری بیش از حد
- بیمهری بیش از حد
- خودبزرگبینی بیش از حد یا خودکمبینی بیش از حد
- ترسِ از دست دادن (در ظاهر یا در فکر که منجر به شتابزدگی میشود)
- فضا و زمانِ تنهایی به طرف مقابل ندادن
- احترام قائل نشدن برای او و متعلقاتش (خانواده، شغل، دوستان)
- بیش از اندازه حرف زدن
- خارج شدن از ظرافتهای زنانه با اعمالی مانند جیغ و دادن کردن و خشن و عصبی بودن
- صاحبنظر نبودن
- وابسته بودن
- جسارت نداشتن
- قدردانی نکردن
- صبور نبودن
- رها نبودن (درگیر مسائل شدن و ادامه دادن به موضوع)
- غر زدن
- مطابق نبودن حرف با عمل
- درگیر مادیات بودن (سنجیدن طرف مقابل بر اساس دستاوردهای مالی و توان مالی او، خرج تراشیدن بیش از حد برای او)
- مقایسه کردن
- صادق نبودن
- اعتماد نداشتن (دائمن پیگیر بودن)
- قبول نداشتن طرف مقابل
- انتخاب کردن او به خاطر موقعیت و شرایطش
- گذشتهی طرف را شخم زدن
- کنجکاوی کردن در مورد خانواده، شغل و دوستان طرف مقابل
در این فهرست تمام موارد اهمیتی مشابه دارند و هیچکدام مهمتر یا کماهمیتتر از دیگری نیستند. اما لازم است به کلمهی «قدردانی» با توجه بسیار ویژهتری بنگریم. در واقع قدردانی کردن تا حد بسیار زیادی میتواند تجاوز از سرعت مطمئنه را جبران نماید.
لازم است یک بار دیگر تاکید کنم که کنترل سرعت مطمئنه در طول یک رابطه بر عهدهی خانم است. تصور کنید دو نفر در یک مسابقهی اتومبیلرانی شرکت کردهاند، خانم در واقع کمکراننده است که نقشه را میخواند و ناظر بر شرایط و موقعیت است و آقا پشت فرمان در حال رانندگی است.
نقش مهم زن در رابطه
زن نقش ترموستات را در رابطه دارد که نباید اجازه دهد دما از حد مشخصی پایینتر یا بالاتر برود.
تمام روابط موفقی که در اطراف خود میبینید (بدون استثناء) ترموستاتی حواسجمع و آگاه دارند که متوجهی کم و زیاد شدن دمای رابطه است و آن را کنترل میکند.
شما به عنوان یک خانم میتوانید این وظیفه را سخت بدانید و یا از پذیرفتن آن سر باز بزنید، میتوانید فکر کنید مگر چقدر قرار است عمر کنیم که درگیر این مسائل باشیم و حرفهای کلیشهای و تکراری نظیر این.
تصمیم با شماست، کسی شما را مجبور به انجام کاری نمیکند. اما مسأله اینجاست که ما برای هر موضوعی در زندگیمان آمادهی یادگیری هستیم. برای موضوعی مانند آشپزی، چندین کلاس و دوره میگذارنیم و کتاب تهیه میکنیم. در زمان پخت یک غذا دستور تهیه را پیش رویمان قرار میدهیم و مو به مو مطابق آن پیش میرویم؛ از تهیه کردن مواد اولیه گرفته تا تمام مراحل کار. حتی ترتیب موارد را کاملن رعایت میکنیم چون معتقدیم به این شیوه میتوان به نتیجهی مدنظر رسید.
همینطور در مورد تمام مسائل دیگر مانند حسابداری، فرزندپروری، پرورش گل و گیاه، خودآرایی، سفرهآرایی، بازاریابی، فروش و صدها مورد دیگر. اما وقتی موضوع رابطه به میان میآید خودمان را صاحبنظر، توانمند و در یک کلمه عقلکل و بینیاز از هر آموزشی میبینیم.
تصور میکنیم رابطه چیزی است که از درون ما میجوشد و خودبهخود پیش میرود.
حتی ممکن است که آموزش هم ببینیم اما در عمل با این آموزشها مانند آموزش شیرینیپزی برخورد نمیکنیم. یعنی تصور نمیکنیم که باید مو به مو آنها را اجرا کنیم، و وقتی در پایان کار، شیرینی یا غذای ما آن طعمی که باید را ندارد تصور میکنیم که دستور تهیه ایراد داشته است و به سراغ دستورهای دیگر میرویم، به جای اینکه نیمنگاهی به روش کار خود داشته باشیم.
در واقع گوش میکنیم اما نمیشنویم، میخوانیم اما درک نمیکنیم. تصور میکنیم آموزشدیده و ورزیده شدهایم اما نتایج چیز دیگری میگویند. بعد تصور میکنیم آموزشها مشکل دارند و یا رابطه اصلن آموزشپذیر نیست بلکه چیزی کاملن دِلی و درونی است.
در یک کلمه، در حوزهی رابطه کاری را انجام میدهیم که در آن لحظه دلمان میخواهد انجام دهیم نه آن کاری را که باید انجام دهیم. مثل کسی که رابطهی مناسبی با پول ندارد و هر چه پول دارد بدون فکر برای چیزهای بیفایده خرج میکند و در آن لحظه به این فکر نمیکند که کار درست چیست، بلکه کاری را که دلش میخواهد انجام میدهد. واضح است که نتیجه چه خواهد بود.
پس نقش مرد چیست؟
شاید بگویید تمام وظایف که افتاد بر دوش زن، پس مرد این وسط چه کاره است؟
وظیفهی مرد این است که سفر را به پایان برساند و یقین داشته باشید که هیچ مردی سفر را نیمهتمام رها نمیکند، چرا که ثباتْ اصلیترین ویژگی مردانه در رابطه است. هیچ مردی نمیخواهد و نمیتواند کاری کند که ثبات فکر و زندگیاش متلاطم شده و برهم بخورد. بنابراین بدون شک سفر را تا انتها ادامه خواهد داد.
شاید بگویید این همه رابطه دیدهاید یا خودتان تجربه کردهاید که بعضن از سوی مرد تمام شدهاند درحالیکه زن هنوز تمایل به ادامهی رابطه داشته است. این را چطور میتوان توضیح داد؟
با یقین و اطمینان به شما میگویم که زن از سرعت مطمئنه تجاوز کرده است.
حتی ممکن است بگویید مرد خیانت کرده است، اینجا که دیگر زن نقشی نداشته است. من باز هم با اطمینان میگویم که زن از سرعت مطمئنه تجاوز کرده است که منجر به خروج ماشین از جاده (خیانت) شده است.
اگر توجه کنید «خیانت» را در لیست بالا نیاوردهام، در واقع خیانت یکی از مظاهر تجاوز از سرعت مطمئنه نیست، بلکه خیانت، مثل تصادف، در واقع خروج از جاده است، و پیشنیاز خروج از جاده تجاوز از سرعت مطمئنه است.
در واقع خیانت نتیجهی این تجاوز است.
اگر این خروج اتفاق افتاد به عنوان یک خانم رفتارتان را مرور کنید و ببینید کدام یک از مصادیق تجاوز از سرعت مطمئنه در مورد شما صادق بوده است:
آیا بیش از حد بیمهری کردهاید یا بیش از حد حضور داشتهاید؟
آیا وضعیت مالی او را زیر سوال بردهاید؟
آیا دائمن عصبی شدهاید؟
آیا برای او احترام قائل نبودهاید؟
آیا روزی صد بار او را چک کردهاید؟
آیا هرگز قدردان بودهاید؟
آیا تضمینی وجود دارد؟
شاید پویایی بیش از حد رابطه این فکر را به ذهن بیاورد که تضمینی برای موفق شدن در آن وجود ندارد. شاید فکر کنید تیری است در تاریکی که ممکن است به هدف نخورد. اما اینطور نیست.
چطور میشود رسیدن به مقصد را تضمین نمود؟
حالا که به این قسمت از مقاله رسیدهاید حتما جواب را میدانید:
رعایت کردن سرعت مطمئنه، رسیدن به مقصد را تضمین مینماید.
شاید هنوز یک ماه از آشنایی شما نگذشته است اما شما همین الان دوست دارید با این آدم رابطهی جنسی داشته باشید. (بیب… تجاوز از سرعت)
شاید ماشینی معمولی دارد یا اصلن ماشین ندارد. سوال شما: بالاخره کی میتونی ماشین بخری؟ (بیب… تجاوز از سرعت)
هنوز یک ماه از آشنایی شما نگذشته است که با خانوادهی او ملاقات میکنید (بیب… تجاوز از سرعت)
هنوز یک ماه از آشنایی شما نگذشته است که این سوال را میپرسید: برنامهات برای زندگی چیه؟ (بیب… تجاوز از سرعت)
هر یک ساعت زنگ میزنید و پیغام میدهید (بیب… تجاوز از سرعت)
خیلی زیاد حرف میزنید و فرصت سکوت و خلوت و تنهایی به طرف مقابل نمیدهید (بیب… تجاوز از سرعت)
دائم از خودتان تعریف میکنید و به دستاوردهای خود اشاره میکنید (بیب… تجاوز از سرعت)
این مثالها را میتوان تا صدها مورد ادامه داد.
آیا راه سادهتری هم وجود دارد؟
پاسخ این است که بله، نه تنها یکی، بلکه چند راه سادهتر هم وجود دارد:
- مراجعه به پارمیدا جون و درخواست فال
- مراجعه به دعانویس و دعا را به خورد طرف دادن
- راهبه شدن
- از مردها (یا زنها) و از رابطه بیزار شدن و این نفرت را تا گور حمل کردن
- پیدا کردن راهی برای تحمل شکستهای عاطفی پی در پی
- قرص آرامبخش
- تعریف کردن اهداف متعالیتری برای خود مانند ادامهی تحصیل و موفقیت در کسبوکار
هر کدام که برای شما سادهتر است انتخاب نمایید.
آیا دیگران هم همین مسیر را طی کردهاند؟
شاید با خودتان فکر کنید که این روند، بسیار پیچیده و خستهکننده است و در طاقت و توان شما نیست که همواره آگاه و مراقب باشید.
مسأله اینجاست که برای کسی که میخواهد رابطهاش را حفظ نماید، مراقب و آگاه بودن اصلن کار دشوار و پیچیدهای نیست، بلکه آن را روندی طبیعی میداند. به این سوالات فکر کنید:
آیا کسی که تا مقطع دکترا ادامهی تحصیل میدهد، عمری را صرف خواندن درسهای دشوار و گذراندن امتحانات سخت برای دریافت مدرک نمیکند؟
آیا شما حاضر نیستید عمرتان را صرف مراقبت و تربیت فرزندتان کنید؟
آیا کسی که تا پایان عمر تناسب اندام خود را حفظ میکند تا سلامتش تداوم داشته باشد کاری عبث انجام داده است؟
آیا شما شغل خود را حفظ نمیکنید تا منبع درآمد مطمئنی داشته باشید؟ آیا در این حوزه خودتان را رشد نمیدهید تا درآمد خود را افزایش دهید؟
موضوع اینجاست که ما در تمام حوزههای زندگی معتقد به روند تکامل هستیم و مراحل را پله پله طی مینماییم تا به نتیجهی مدنظر خود برسیم. هرگز فکر نمیکنیم که وقتمان تلف میشود یا فکر نمیکنیم که مسیرِ دشوار و پیچیدهای پیش رو داریم. بلکه همه چیز را بخشی طبیعی از روند آن حوزه از زندگی میدانیم.
اما وقتی موضوع رابطه به میان میآید نگاهمان کاملن متفاوت میشود و به دنبال نتایج زودهنگام، آن هم بدون صرف زمان و انرژی لازم هستیم.
برمیگردم به جملهی دومِ این بخش که در واقع طی کردن یک روند تکاملی برای به نتیجه رساندن و حفظ کردن یک رابطهی عاطفی به هیچ وجه کار سخت و پیچیدهای نیست. نه اینکه چالشی در کار نباشد اما چالشها از توانِ هیچکس فراتر نیستند بلکه سبب رشد فرد میشوند و در عین حال پویا، هیجانانگیز و لذتبخش هم هستند.
به این موضوع فکر کنید که اگر یک کنترلکنندهی سرعت که روی ماشین نصب شده است از کارش خسته شود و در نیمهی راه تصمیم بگیرد که دست از کنترل کردن بردارد چه اتفاقی میافتد؟
اگر از سرعت مطمئنه تجاوز کردیم چه کنیم؟
احتمال اینکه یک ماشین با یکی دو بار تجاوز از سرعت مطمئنه دچار تصادف یا اتفاق ناخوشایند دیگری شود بسیار کم است. قطعن ماشینِ رابطهی شما هم با یکی دو مورد به این روز نیفتاده است. به طور قطع شما مدت زمان زیادی را با سرعت غیرمطمئنه راندهاید. بنابراین اگر چند بار هم کنترل از دستتان خارج شد نگران نباشید، کافیست که تصمیم بگیرید و به سرعت مطمئنه بازگردید. همه چیز دوباره به حالت طبیعی برخواهد گشت.
اگر ماشین شما یک ازدواج رسمی است، هر کجای آن که هستید میتوانید با برگشتن به سرعت مطمئنه آن را نجات دهید. کافیست ببینید در چه مواردی سرعت را رعایت نکردهاید و حالا برعکس آن کارها را (با حفظ تعادل) انجام دهید. شروع کنید به قدردانی کردن از مرد (حتی شده در خلوت خودتان و بدون اینکه به او چیزی بگویید). همین یک مورد به طور قطع زندگی شما را نجات خواهد داد. کافیست در درون و بیرون قدردانِ هر کار کوچک و بزرگی که انجام میدهد باشید، این ماشین قطعن به مقصد میرسد.
موارد دیگر میتوانند اینها باشند: نرم و ملایم شوید، احترام گذاشتن را یاد بگیرید، به او فضای تنهایی بدهید، رها بودن را یاد بگیرید و به هر چیزی گیر ندهید و ….
اما اگر ماشین شما یک رابطهی دوستی و یا موارد دیگر است و مرد شما را ترک کرده است، اصرار شما برای برگشت به رابطه، تجاوزِ کامل از سرعت مطمئنه است. این کار را نکنید. بُکسُل کردن ماشین و رساندن آن به تعمیرگاه کار شما نیست.
مرد است که باید ماشین را به تعمیرگاه ببرد و یا آن را دوباره به جاده برگرداند. اگر مرد با شما تماس نگرفت و نخواست که ماشین رابطهتان را دوباره راه بیندازید، این سفر را تمام شده بدانید و اصراری برای برگشت نداشته باشید، که در اینصورت با شکست بسیار بزرگتری مواجه خواهید شد.
اما اگر مرد با شما تماس گرفت و شما هم هنوز تمایل به این سفر دو نفره داشتید با رعایت سرعت مطمئنه تضمین میکنم که اینبار سفر را به خیر و خوشی به پایان خواهید رساند.
آیا چیزی نگفته باقی مانده است؟
شاید اینطور به نظر بیاید که این مقاله دربارهی آییننامهی رانندگی است و به درد آموزشگاههای تعلیم رانندگی میخورد، یا شاید احساس شود که سادهلوحانه است، اما این مقاله دربرگیرندهی تمام چیزی است که نیاز دارید در حوزهی رابطهی عاطفی بدانید. اگر آن را سادهلوحانه میدانید شما هنوز از اصل و اساس موضوع دور هستید و احتمالن لازم است که چند بار دیگر شکست عاطفی را تجربه نمایید و دوباره به آن برگردید.
حفظ یک رابطهی عاطفی کاری سخت و پیچیده نیست، بلکه مسیری کاملن طبیعی و پیشرونده است، همانند هر روند دیگری در سایر بخشهای زندگی. آن را در ذهنتان تبدیل به کاری دشوار نکنید بلکه آن را روند رشد خود بدانید و از آن لذت ببرید.
هر جا که احساس کردید سرعت ماشین زیاد شده است کمی پایتان را از روی گاز بردارید و هر جا که احساس کردید کمتر از سرعت مجاز میرانید کمی پدال گاز را فشار دهید. اگر واقعن در حال رانندگی باشید و قرار باشد که سرعت متوسطی را به طور ثابت حفظ نمایید به تنها چیزی که نیاز دارید «آگاه بودن» است. کافی است همواره نیمنگاهی به سرعتسنج داشته باشید، بقیهی کار روندی راحت و بدون چالش است. شاید چند دقیقهای هم حواستان را از روی سرعتسنج بردارید و به موزیک گوش دهید یا با سرنشین دیگر سرگرم صحبت شوید، یا چیزی بخورید، اشکالی ندارد، کافی است دوباره نگاهی به آن بیندازید و سرعتتان را تنظیم کنید.
در واقع لازم نیست نگران باشید، نگران بودن فقط شما را دستپاچه میکند و منجر به واکنشی شتابزده میشود. قرار است از طی کردن این مسیر لذت ببرید، پس نه وسواس داشته باشید و نه بیخیال باشید.
مادامی که در پس ذهن خود نسبت به عملکرد خود آگاه باشید لازم نیست نگران چیزی باشید. اگر میبینید رابطهای بر هم خورده است مطمئن باشید که برای مدت زمان طولانی حواسشان به سرعتسنج نبوده است.
لازم است دوباره تاکید نمایم که بار اصلی حفظ کردن رابطه و تداوم بخشیدن به آن بر دوش خانم است و به همین نسبت ابتکار عمل نیز در دست اوست.
حالا که تا اینجا آمدهاید اجازه دهید راز مهمی را با شما در میان بگذارم؛
شما میتوانید هر فردی با هر موقعیت اجتماعی، هر شکل و قیافه و هیکلی، هر میزان درآمد و تحصیلاتی، دارای هر گذشته و هر خانوادهای، هر قدر عزتنفس و اعتماد به نفسی و خلاصه هر متعلقاتی که شما را تعریف میکند باشید، اما رابطهی عاطفی فوقالعادهای را تجربه نمایید. حتما در اطراف خود افرادی از گروههای مختلف را دیدهاید که رابطهی عاطفی موفقی دارند و از آن راضی هستند (اصلن مهم نیست که از نظر ما رابطهی آنها موفق است یا نه، مهم نظر خودشان است. یعنی با ملاکهای خودشان رابطهی موفقی دارند که نشانهاش احساس رضایت عمیق درونی است.)
بنابراین متعلقات ما دلیل موفقیت یا عدم موفقیت ما در روابط نیستند. با خودتان نگویید که من «همهچیزتمام» هستم پس موفقیتم در رابطه تضمینشده است و همینطور نگویید من خیلی از ملاکهای لازم را ندارم پس نمیتوانم رابطهی خوبی را تجربه نمایم. اینها همه فرعیات هستند.
اصلِ موضوع خیلی سادهتر از اینهاست؛ اگر تنها وظیفهی شما این باشد که مراقب باشید سرعت ماشین از یک محدودهی مشخص خارج نشود قطعا میتوانید این کار را انجام دهید. فقط کافیست کمی حواسجمع باشید. شما هر کسی که باشید میتوانید رانندگی خوبی در جاده داشته باشید و به سلامت به مقصد برسید و در عین حال هر کسی که باشید ممکن است تصادف کنید یا از جاده خارج شوید.
به خودتان نگویید من تحصیلکرده نیستم، یا زیبا و خوشهیکل نیستم بنابراین نمیتوانم رابطهی موفقی داشته باشم. در عین حال به خودتان نگویید من پولدار هستم یا من زیبا هستم پس حتما موفق میشم. در هر دو حال چیزی که موفقیت شما را تضمین میکند رعایت کردن سرعت مطمئنه است.
نه روی خودتان عیب و ایراد بگذارید و نه زیادی خودتان را دست بالا بگیرید. به جای تمام اینها تمرکزتان روی جاده و تنظیم سرعت باشد و با حفظ کردن این آگاهی رسیدن خود به مقصد را تضمین نمایید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.