امروز روز شلوغ اما خوبی بود. صبح حدود ۷:۲۰ از خانه خارج شدم تا دارو‌های مادر را بگیرم. مادر داروهای ثابتی برای فشار خون و چربی و این چیزها مصرف می‌کند که هر دو ماه یکبار از درمانگاه طرف قرارداد با بیمه‌‌ی خودش داروها را تهیه می‌کند. من قبلا هم برای گرفتن داروهایش رفته بودم […]

بالاخره امروز آزمایش دادم. وقتی رفتم برای آزمایش ۱۸ ساعت بود که در ناشتایی کامل بودم. کمبود قند نشان ندهد خوب است 🥴 کار آزمایش سریع و راحت و روان انجام شد. برگشتم خانه و صبحانه خوردم. نمی‌دانم چه شده بود که بعد از صبحانه احساس می‌کردم دارم از خستگی غش می‌کنم. شاید به دلیلِ […]

امروز را دیرتر از همیشه شروع کردم چون خیلی خسته بودم. البته که منظورم از دیرتر از همیشه قبل از ساعت هشت است اما برای من خیلی دیرتر از همیشه محسوب می‌شود. بعد از صبحانه بالکن را شستم، اثر خاک دیروز در بالکن کاملا مشخص بود. بعد از آن هم سریع دست به کار شدم […]

با اینکه دیشب خیلی دیروقت (حدود ساعت ۲:۳۰) خوابیده بودم اما صبح ساعت ۶ بیدار شدم. تازه بعد از من، خروس شروع به خواندن کرد. خیلی زیاد نوشتم و برخی از دفترهایم را آوردم و یک چیزهایی که قبلا نوشته بودم را خواندم و قهوه خوردم. سعدی داشت یک نفر را که وارثِ ارثیه‌ی زیادی […]

صبح زود بیدار شدم تا اول وقت برسم آزمایشگاه. قبل از بیرون رفتن چای را گذاشتم و یک سری لباس هم داخل ماشین لباسشویی ریختم. یک ظرف آب داخل ماشین بود که درش باز شده بود و ریخته بود روی زیرپایی ماشین که حالت موکتی دارد. نم آب با گرمای هوا در هم آمیخته بود […]

شوخی شوخی ۳۶ ساعت در روزه بودم. واقعا قصدش را نداشتم. احساس می‌کنم خودم از خودم رکب خوردم. صبح قبل از بیرون رفتن از خانه یک چیزهایی خوردم تا برای رفتن به جاده انرژی داشته باشم. اتوبان ترافیک بود، مردم همگی به دل جاده زده‌ بودند به قصد سفر. چند تایی تصادف هم شده بود […]

نکات امروز: برای روابطمان چه بهایی حاضریم بپردازیم؟ تا به حال از چه چیز با ارزشی گذشته‌ایم برای داشتن رابطه‌ای که به آن احساس علاقمندی می‌کنیم؟ آیا حرف و عمل‌مان در رابطه یکی هستند؟ همواره بهترینِ خودمان باشیم. صبح که از خواب بیدار شدم ناگهان برای خودم یک روزه‌ی ۲۴ ساعته تجویز کردم. با اینکه […]

نکات امروز: با کلام خود گناه نکنیم دهانمان را جز برای گفتن کلام مثبت باز نکنیم کلام را محتاطانه خرج کنیم بذرهای منفی را در درون خودمان و دیگران نکاریم کارگاه به شدت گرم و شرجی بود. یک پنکه به سالن اضافه کردیم که کمی هوا را جابه‌جا می‌کرد و کمی احساس بهتری ایجاد می‌کرد […]

صبح زود بیدار شدم، نوشتم، قهوه خوردم و آماده‌ی رفتن شدم. البته بعد از یک صبحانه‌ی خوب. رخشا را صادقیه دیدم و با هم تا سالن رفتیم. در بدو ورودمان چای دم کردیم و نفری دو لیوان چای درست و حسابی خوردیم و آماده‌ی کار شدیم. رخشا از مراحل کار فیلمبرداری کرد برای تهیه‌ی دوره‌ی […]

بعد از ۱۸ ساعت صبحانه خوردم و با پنبه خانم رفتیم استخر. مادر با سه خانم دیگر مثل خودش همراه شده بود و با هم راه می‌رفتند و حرف می‌زدند. هر بار که به آنها می‌رسیدم می‌شنیدم که از هر دری سخنی می‌گویند. من هیچوقت از آن آدم‌هایی نبودم که سر صحبت را با کسی […]

نکات امروز: شل کن از سرعت زندگی کم کن کارها را به خدا بسپار و سعی نکن که خودت امور را به عهده بگیری و انجام دهی چون نمی‌توانی هر وقت که می‌بینی تحت فشار و استرس داری کار می‌کنی یا برای رسیدن به نتیجه عجله داری بدان که خودت کارها را به عهده گرفته‌ای […]

نکات امروز: زندگی همین لحظه است، این لحظه را زندگی کنیم، درگیر گذشته و آینده نباشیم. ما آدم‌ها فکر می‌کنیم پروردگار جهانیم و فکر می‌کنیم خداوند کارش را بلد نیست، ما بهتر می‌دانیم که اوضاع باید چگونه باشد. ما از موهبتِ موجود در اتفاقاتِ به ظاهر ناخوشایند بی‌خبریم انقدر خودمان را جدی نگیریم و فکر […]