صبح زود بیدار شدم، نوشتم، قهوه خوردم و آمادهی رفتن شدم. البته بعد از یک صبحانهی خوب. رخشا را صادقیه دیدم و با هم تا سالن رفتیم. در بدو ورودمان چای دم کردیم و نفری دو لیوان چای درست و حسابی خوردیم و آمادهی کار شدیم. رخشا از مراحل کار فیلمبرداری کرد برای تهیهی دورهی […]
بعد از ۱۸ ساعت صبحانه خوردم و با پنبه خانم رفتیم استخر. مادر با سه خانم دیگر مثل خودش همراه شده بود و با هم راه میرفتند و حرف میزدند. هر بار که به آنها میرسیدم میشنیدم که از هر دری سخنی میگویند. من هیچوقت از آن آدمهایی نبودم که سر صحبت را با کسی […]
نکات امروز: شل کن از سرعت زندگی کم کن کارها را به خدا بسپار و سعی نکن که خودت امور را به عهده بگیری و انجام دهی چون نمیتوانی هر وقت که میبینی تحت فشار و استرس داری کار میکنی یا برای رسیدن به نتیجه عجله داری بدان که خودت کارها را به عهده گرفتهای […]
نکات امروز: زندگی همین لحظه است، این لحظه را زندگی کنیم، درگیر گذشته و آینده نباشیم. ما آدمها فکر میکنیم پروردگار جهانیم و فکر میکنیم خداوند کارش را بلد نیست، ما بهتر میدانیم که اوضاع باید چگونه باشد. ما از موهبتِ موجود در اتفاقاتِ به ظاهر ناخوشایند بیخبریم انقدر خودمان را جدی نگیریم و فکر […]
هر کی بیشتر ناله کنه جایزهی بزرگتری بهش تعلق نمیگیره. این موج ِ انرژیِ منفی که یه ملت سوارشن مقصدش هاوایی نیست؛ بلکه مقصدش یه جزیرهی نکبت وسط جهنمه. این گوری که دستهجمعی نشستیم بالا سرش ُ اشک میریزیم خیلی وقته که مرده توش نیست؛ قضیه مال امروز و دیروز و ده سال و صد […]
نکات امروز: وسایل غیرضروری و اضافی و حتی آن چیزهایی که دوستشان نداریم یا دیگر از آنها استفاده نمیکنیم باید دور ریخته شوند. فقط در این صورت است که نظم برقرار میشود. بابت آنچه که داریم و آنچه که هستیم سپاسگزار باشیم تا به شادی عمیق درونی دست پیدا کنیم خودمان را همانگونه که هستیم […]
نکات امروز: طبیعت یعنی زیبایی محض خداوند همیشه چیزی در چنته دارد که انسان را شگفتزده کند در هر چیزِ به ظاهر ناخوشایندی حتما و حتما خیری نفهته است ما باید بهتر از گذشتگانمان عمل کنیم خودمان باشیم و مسئولیت آن را بپذیریم دیشب آسمان اتصالی کرده بود. جدی میگویم. پشت سر هم و […]
ساعت چهار و چهل دقیقهی صبح بیدلیل از خواب پریدم و بیخوابی به سرم زد. میتوانستم همان موقع بروم پای کامپیوتر، یعنی تا این حد بیدار بودم. اما این کار را نکردم، به جایش چند صفحهای در موبایلم کتاب خواندم تا بتوانم کمی بیشتر بخوابم. هر زمان که بیخواب میشوم بهترین کار برایم کتاب خواندن […]
چهارم مرداد است. همینطور الکی الکی یک ماه از روزی که شروع به منتشر کردن روزانههایم کردم گذشت. البته که من روزانهنویسیِ جدی را از سال ۹۵ شروع کردم، فکر میکنم همین مرداد ماه بود که شروع به نوشتن کردم. اما در تمام این سالها روزانههایم را در دفتر مینوشتم که البته هنوز هم هر […]
آرامش بدون ایمان همانقدر ناممکن است که حیات بدون آب.
صبح زود که چشم باز کردم فقط دو صفحه در دفترم نوشتم و بلافاصله بدون اینکه حتی قهوه بخورم یا هیچ کار دیگری انجام دهم کامپیوتر را روشن کردم و چند ساعتی بیوقفه پای کامپیوتر بودم. کارهای واجبی داشتم که باید انجام میدادم قبل از اینکه با پنبه خانم به استخر بروم. همانطور که پای […]
قراردادِ جدید مشتری را آماده کردم و فرستادم. فاکتور عکسها را هم فرستادم. کارهایی را روی وبسایت مشتریها و وبسایت شرکت انجام دادم. کارهای واجبی بودند که باید انجام میشدند. چند بهروزرسانی هم روی وبسایت خودم انجام دادم. احساس میکنم که رختخواب پهن کردهام درست وسط وبسایت. ظهر خواهر آمد و با هم طبقهی بالا […]