من بالاخره نفهمیدم «فردوسیپور» استقلالی بود یا پرسپولیسی. طوری دِربی را گزارش میکرد که کسی نمیفهمید طرفدار کدام تیم است، انگار که او طرفدارِ گزارش کردن بود.
این ویژگی را فقط در مادر دیدم؛ او هم بافتنی بافته بود و هم کارمندی کرده بود. سفر رفتن را همانقدری دوست داشت که در خانه ماندن را. در بیمارستان طوری آرام بود که روی مبل، جلوی تلویزیون.
هرگز نمیشنیدی که بگوید چیزی را دوست ندارد، چیزی را به چیزی ترجیح نمیداد، فرقی نمیکرد کجا باشد یا چطور باشد، او بودن را به «چگونه بودن» آغشته نمیکرد.
با اینکه طرفدارِ زندگی کردن بود، اما مطمئنم که حتی زندگی را ارجحتر از مرگ نمیدانست که اگر میدانست چند روز قبل از حادثه برای خودش قبر نمیخرید.
ترجیح نداشتن یعنی تسلیم بودن؛ پس میتوانم بگویم او تنها مسلمانی بود که تا کنون به چشم دیدهام.
الهی شکرت…
بایگانی برچسب برای: ترجیج نداشتن یعنی مسلمان بودن
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود. کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف ساده گرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
تازهترین نوشتهها
- وزنِ روح5 اسفند 1403 - 11:47 ب.ظ
- جملهای که سرش به تنش میارزد4 اسفند 1403 - 9:29 ب.ظ
- قلب بازیافتی3 اسفند 1403 - 8:36 ب.ظ
- احساسات سوا کردنی نیستند2 اسفند 1403 - 8:32 ب.ظ
- زمان در خانهی آنها1 اسفند 1403 - 8:17 ب.ظ
حساب کاربری
تازهترین نوشتهها در کانال تلگرام
خودزیستی دربارهی
«اصیل زیستن»
است.
دربارهی «خود بودن» و ذات یکتای خود را زندگی کردن.