چه آرام و بیخبر رخنه کرد در عمق وجودم آن حس ِ غریب ِ لطیف. تو شدی تمام من و من دل بریدم از هر چه غیر ِ تو بود. نامش را نمیدانستم اما پیامش زیباتر بود از هرچه زیبایی که میشناختم. این همه را تنها یک چیز ممکن میکرد؛ میلاد تو که تولد عشق بود و تبلور زیبایی و چه زیبا گفت که «عشق را ایکاش زبان سخن بود».
بایگانی برچسب برای: میلاد
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود. کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف ساده گرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
تازهترین نوشتهها
- برق رفته22 فروردین 1404 - 10:42 ق.ظ
- ریخت و پاش21 فروردین 1404 - 10:40 ق.ظ
- حاشیهروی20 فروردین 1404 - 10:38 ق.ظ
- مخاطبِ آپاندیسطور19 فروردین 1404 - 11:13 ب.ظ
- خالق اعصاب نداشت18 فروردین 1404 - 10:06 ب.ظ
حساب کاربری
تازهترین نوشتهها در کانال تلگرام