کبوترْ بچه تمرینِ پرواز میکند؛ از لانهاش میپرد روی نردهها و با قدمهای لرزان راه میرود در حالیکه پایش دائما سُر میخورد و به زحمت خودش را روی نردهها نگه میدارد. به سرعت دور خودش میچرخد، نمیدانم این برای مطمئن شدن از امنیت اطرافش است یا جزئی از تمرین حفظ تعادل است. صدایش هنوز به بلوغ نرسیده، روی سرش هم هنوز به جای پَر، کُرکهای زرد رنگ نازک دارد. فکر میکنم با این قد و قوارهاش هنوز از دهان مادرش غذا میخورد. این را از سر و صدای خاصی که موقع غذا خوردن راه میاندازد میفهمم.
صدای انواع و اقسام پرندهها به گوش میرسد که خبر از شروع یک روز جدید میدهند.
امروز ده صفحه بیوقفه نوشتهام. موضوعات زیادی ذهنم را مشغول کردهاند که باید در موردشان بنویسم و فکر کنم تا دست از سرم بردارند. همیشه همینطور است؛ فکر کردن و نوشتن تنها راههایی هستند که مرا به نتیجه میرسانند و کمک میکنند تا به مراحل بعدی بروم.
بعد از بیست و چهار ساعت و بیست دقیقه شروع به خوردن میکنم؛ در ۲۴ ساعت گذشته فقط قهوه، آب و دمنوشِ بدون شیرینکننده خوردهام. معمولا سعی میکنم خوردن را با سالاد یا یک چیز سبک شروع کنم و تا جایی که میتوانم آهسته بخورم که به دستگاه گوارشم فشار وارد نشود. اصلا عصبی نشدم و اصلا سردرد نداشتم، فقط دو سه ساعت آخر هیچ توانی برای فعالیت کردن نداشتم؛ هرچند که تمام مدت خودم را مشغول به کاری نگه داشتم تا گذر زمان را احساس نکنم.
یعنی گلاب به رویتان در چند ساعت آخر دیگر حتی توان استفاده از دستشویی ایرانی را هم ندارم و حتما باید از دستشویی فرنگی استفاده کنم. در این حد اوضاعِ انرژی وخیم میشود 😁
تمام بعد از ظهر و حتی بخشی از شب را به ادیت کردن عکس و گوش کردن به فایلهای صوتی گذراندم. هزار سال بود که ادیت کردن این عکسها را پشت گوش میانداختم. این بار گفتم باید بنشینم و تمامشان کنم که کردم.
کلن استاد پشت گوش انداختنم؛ کارهایی هستند که مدتهاست به تعویق میاندازم و مثل یک پروندهی همیشه باز گوشهی ذهنم هستند و دارند دمار از روزگارم در میآورند. میدانم که باید تمامشان کنم اما ذهنم یارای پرداختن به آنها را ندارد.
یک تخته وایت برد خیلی بزرگ دارم؛ (وقتی میگویم بزرگ منظورم یک متر در دو متر است🤭) یک ستون بلند بالا از کارهای معوقه دارد که مدتهاست آنجا هستند و چیزی از آنها کم نشده است. واقعا امیدوارم که هرچه سریعتر بتوانم تمامشان کنم و پروندهشان را ببندم.
یکی از قشنگیهای روزهداری ۲۴ ساعته این است که تا دو روز بعد هوای خودم را دارم 😃
الهی شکرت…