اگه تمامِ دنیا گفتن اوضاع خرابه تو به قلبت رجوع کن؛ به اون یه ذره نورِ امیدی که شاید خیلی وقتها کمرنگ شده اما هیچوقت خاموش نشده. میدونی چرا خاموش نشده؟! چون هیچوقتی نبوده در زندگیمون که آخرِ آخرِ آخرش کارها درست نشده باشه… روزهای سخت نگذشته باشه… کمبودها برطرف نشده باشه.
ما از یک جنگ هشت ساله بیرون اومدیم؛ همهمون تبعات جنگ رو به خاطر داریم و کمبودهاش رو تجربه کردیم… اما هیچکدوم از گرسنگی نمردیم. دلیلش این نبود که شاه انبارها رو پر کرده بود و گذاشته بود برای ما
نه…
این خداوند بود که روزیِ ما رو در دلِ جنگ و بعد از اون به ما رسوند
همون خدایی که روزیِ مورچه رو در دلِ خاک بهش میرسونه
همون خدایی که گفته «چه بسیارند موجوداتی که توانایی به دست آوردن روزی خود را ندارند. این خداست که به آنها و به شما روزی میدهد.»*
همیشه در زندگی «وعدهی نیکوتر رو باور کن» (صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ)
اون وعدهای که حالت رو خوب میکنه
که بهت امید میده
که دلت رو قرص میکنه….
چون این وعده است که وعدهی خداونده و هر چیزی غیر از این دروغه.
(عنکبوت- آیه ۲۹)