تو که هر طور میرفتی ما در غم میسوختیم
چه رسد به اینکه اینطور بروی
چه رسد به اینکه حتی موهای قشنگت سوخته باشند
لابد باید اینطور میرفتی
لابد این معاملهی تو با خدای خودت بوده است
امیدوارم نگران ما نباشی
امیدوارم قلبت آرام باشد
امیدوارم گذر کرده باشی
امیدوارم در جهانی که تو هستی فراموشی شایع باشد
امیدوارم رنجی حتی نزدیک به این در تجربهات نباشد
سوختنت به اندازهی کافی رنج بزرگی بود
باقی رنجها را برای ما بگذار
ما صبوری میکنیم تا تو آرام باشی
بایگانی برچسب برای: غم از دست دادن
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود؛ کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف سادهگرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
الهی شکرت...
تازهترین نوشتهها
- سوراخ کردن گوش6 اردیبهشت 1404 - 11:09 ب.ظ
- خُرمانِکوهی و خُرماسِتایی5 اردیبهشت 1404 - 10:49 ب.ظ
- بارِ حسرت4 اردیبهشت 1404 - 10:45 ب.ظ
- پیامهایی که میفرستیم3 اردیبهشت 1404 - 10:54 ب.ظ
- مکالمه با مجنون2 اردیبهشت 1404 - 10:10 ق.ظ
حساب کاربری
تازهترین نوشتهها در کانال تلگرام