بایگانی برچسب برای: نظم ذهنی

خیلی اوقات صحنه‌ای را که بیست سال قبل دیده‌ام به خاطر می‌آورم؛ در صف تاکسی ایستاده بودم، پسربچه‌ای را دیدم که آمد روبروی ایستگاه، یک گونی را روی زمین پهن کرد، از یک گونی دیگر دانه‌های یاقوتی زرشک را خالی کرد روی گونیِ پهن‌شده، یک ترازوی دستی سنتی را هم گذاشت کنار دستش.

یک دقیقه نگذشته بود که سر و کله‌ی اولین مشتری پیدا شد، پسر زرشک را با همان ترازوی غیردقیق وزن کرد و پولش را گرفت، سپس نفر بعدی آمد و بعد از آن نفرات بعدی. در همان چند دقیقه‌ای که من منتظر تاکسی بودم نصف جنسی را که داشت فروخت و پولش را گذاشت جیبش.

او فقط یک محصول داشت و تمام وسایلش دو گونی و یک ترازو و چند عدد نایلون بودند.

همان موقع با خودم فکر کردم که من روی یک محصول متمرکز نیستم. حالا منظورم از یک محصول دقیقن یک محصول نیست، بلکه یک نوع محصول است، یعنی محصولی در یک زمینه‌ی مشخص، مثلن یک نفر تمرکزش روی زبان انگلیسی است و هر کاری که انجام می‌دهد در همین زمینه است.

من به کارهای مختلفی پرداخته‌ام و علائق متنوعی داشته‌ام؛ از خوشنویسی و موسیقی گرفته تا عکاسی و یوگا و شاخه‌های مختلف IT و حالا هم که تولید پوشاک. از این بابت پشیمان و ناراحت نیستم، تمام آن مسیرها در یک نقاطی جمع شده‌اند و به یاری من آمده‌اند.

اما همیشه فکر می‌کنم به متمرکز بودن؛ به ورزشکاران پاراالمپین نگاه می‌کنم که با وجود ضعف‌های مختلفی که دارند هر کدامشان روی یک نقطه‌ی قوت خود متمرکز شده‌اند و همان را تقویت کرده‌اند، حالا همان نقطه‌ی قوت آنها را به میدان پاراالمپیک رسانده است.

شاید بزرگترین خیر و برکتی که در متمرکز بودن وجود دارد این باشد که بار استرس‌های بیهوده را از دوش آدم برمی‌دارد؛ وقتی انرژ‌ی‌ات را چندین جا پخش می‌کنی به طور ناخودآگاه از خودت توقع داری که در تمام آن‌ها به یک جایی برسی، و در ضمن هر مسیر تازه نیاز به یادگیری‌های تازه و اقدامات تازه‌ای دارد که تمام اینها مساوی خواهد بود با فشارهای مضاعف.

در مقابلش متمرکز بودن تمام انرژی‌ها را یکپارچه می‌کند، نظم ذهنی ایجاد می‌کند و فشار‌های غیرضروری را از میان برمی‌دارد.

می‌دانم که سفر زندگی برای همه‌ی آدم‌ها یکسان نیست و هر کس به طریقی در این سفر پیش می‌رود که این طریق هر چه که باشد در نهایت نیکوست، اما بخشی از من بی‌قرارِ این یکپارچگی و تجمیع انرژی است و از همه مهم‌تر بی‌قرارِ آرامش.