بایگانی برچسب برای: هیچ چیز از آن ما نیست

مهم نبود اگر همه‌ی ما پشت در بودیم یا حتی داخل اتاق،‌ مادر در آن تن، تنها بود.

همه‌ی ما در تن‌هایمان تنها هستیم و این تنهایی با وجودیکه گاهی ترسناک می‌نماید اما در عین حال ارزش معناداری به بودنمان می‌بخشد.

اگر این تنهایی وجود نمی‌داشت ما به آدم‌ها و چیزها وابسته می‌شدیم.

ما حتی صاحب تن‌هایمان نیستیم، باید آنها را بی‌هیچ ادعا و تقاضایی بگذاریم و برویم.

زمانْ از آنِ ما نیست، مکانْ از آنِ ما نیست، تنْ از آنِ ما نیست،‌ عشقْ از آنِ ما نیست، خاطرات هم مال ما نیستند.

ما آن کسی نیستیم که آن روزها را زندگی کرده است، بلکه آن کسی هستیم که آن روزها از طریق ما زندگی شده است.

چگونه بر چیزهایی که مالکشان نیستیم خودمان را محق‌ می‌پنداریم؟