خواهرم یه حرفی زد که درِ جدیدی از آگاهی رو به روی من باز کرد.
(اصولا عقلش به این حد قد نمیدهها، نمیدونم چی شد که حرفی به این خوبی زد 😅🤭)
از بس خوب بود گفتم اینجا بنویسمش که یادم نره. گفت: «سیستم هدایت در جهان یه چیزی مثل اپلیکیشنهای مسیریابی میمونه. تو یه مقصدی رو انتخاب میکنی و اپلیکیشن بر اساس اون مقصد، کوتاهترین و بهترین مسیر رو بهت پیشنهاد میده و در طول مسیر تا رسیدن به مقصد قدم به قدم هدایتت میکنه؛ مثلا میگه در میدان از اولین خروجی خارج شوید، یا بعد از هشتصد متر به راست برانید.
اگر در طول مسیر به این صدا توجه کنی و بهش عمل کنی در سریعترین زمان ممکن به مقصدت میرسی. اما اگر یه جایی وسط مسیر حواست پرت بشه و به این صدا توجه نکنی و مثلا خروجی رو رد کنی اپلیکیشن بهت نمیگه که تو به حرف من گوش نکردی، من دیگه راهنماییت نمیکنم، خودت برو راه رو پیدا کن. بلکه به سرعت خودش رو بروزرسانی میکنه و بر اساس موقعیت فعلی تو یه مسیر جدید رو بهت پیشنهاد میده و دوباره قدم به قدم هدایتت میکنه.»
سیستم هدایت هم دقیقا همینطوره. در هر لحظه تو رو هدایت میکنه، اگر بهش توجه کنی سریع و راحت به مقصدت میرسی. اما اگر به هر دلیلی به این ندای درونی توجه نکنی، رهات نمیکنه و تو رو به حال خودت نمیگذاره. بلکه خودش رو بروزرسانی میکنه و بر اساس موقعیت جدیدِ تو یه مسیر جدید رو برای رسیدن به مقصد بهت پیشنهاد میده و باز هم قدم به قدم هدایتت میکنه تا زمانی که اعلام کنه «شما به مقصد رسیدهاید.»
(البته فکر نکنید که خواهرم به این قشنگی گفت ها، فقط گفت یه چیزی شبیه waze. من کاملش کردم😆)
چقدر این فکر خیال آدم رو راحت میکنه و چقدر تمام ترسها رواز بین میبره.
چقدر به درون آدم نزدیکه، چقدر احساس گناه بابت عمل نکردن به هدایتهای قبلی رو از روی دوش آدم برمیداره و چقدر از دست رفتن فرصتها رو بی معنی میکنه.
خلاصه که خیلی خوبه به نظر من ☺️