بایگانی برچسب برای: شب

شب‌ها آدم‌ها امیدوارترند، این را از نانی که خریده‌اند می‌شود فهمید، نانی که شب خریده می‌شود قرار است به خانه‌ای برود و خانواده‌ای را دور هم جمع کند.

شب‌ها مقصد همه‌ی آدم‌ها خانه‌هایشان است، حتی اگر خانه‌‌شان اتاقک کوچکی باشد باز هم می‌روند که به آن برسند.

شب‌ها همه چیز بیشتر به آدم‌ها می‌چسبد؛ غذا، تفریح، پیاده‌روی، کتاب، فیلم، معاشقه، بیدار ماندن، خوابیدن.

شب‌ها آدم‌ها صبور و آرامند، انگار به خودشان می‌گویند فردا یک فکری به حالش می‌کنیم و با این حرف آرام می‌گیرند.

شب‌ها آدم‌ها با قلبشان زندگی می‌کنند.

و تو هرگز نفهمیدی که من در اتاق کناری شب را با گریه صبح کردم. روزمرگی‌ات، بی حوصلگی‌ات، معذوراتت نگذاشتند که بفهمی. نگذاشتند بفهمی که چرا تو را از لحظه‌هایم و خودم را از آغوشت دریغ می‌کنم.