سوالِ مهمِ جهان
جهان به طور متناوب میپرسد بیداری؟ اگر بگویی «بله، بیدارم» کاری به کارت ندارد، اما اگر جواب ندهی اول کمی سر و صدا راه میاندازد، بعد آب میپاشد به صورتت، بعد سیلی میزند زیر گوشت، بعد یک مشت محکم در شکمت، دست آخر هم آویزانت میکند تا بیدار شوی.
در هر مرحله که بگویی بیدارم، دست از سرت برمیدارد تا نوبت بعدی که سوال مهمش را بپرسد و اگر در هیچ مرحلهای پاسخ ندهی در خواب میمیری، اما جهان بیخیالت نمیشود.
مرگْ پایانِ پرسشوپاسخ جهان نیست، آنقدر میپرسد تا جواب بدهی. خیلی وقتها میشود که یک مدت بیداری اما به خاطر سالها خواب بودن نمیتوانی خودت را بیدار نگه داری. اما اگر به قدر کافی هوشیار باشی یک بار که بیدار شدی دیگر دائم خودت را نیشگون میگیری تا دوباره نخوابی. چشمهایت را باز نگه میداری و به محض اینکه جهان سوالش را پرسید میگویی بیدارم.
به تجربه دریافتهام که دشوارترین اتفاقات زمانی افتادهاند که در عمیقترین خوابها بودهام، هر بار که بیدار شدهام درد و کوفتگی را در بدنم حس کردهام، حالا میکوشم هشیار باقی بمانم، نشانهها را جدی بگیرم و گوشهایم برای شنیدن سوال مهم جهان تیز باشد. برای این کار نیاز است از هیاهو فاصله بگیرم تا صدای جهان میان هزاران صدای بیهوده گم نشود. باید به جایی خلوت و آرام بروم تا اولین نجوایش را تشخیص دهم، چون دیگر میدانم که مهمترین کارم همین است؛ همین بیدار ماندن.
الهی شکرت…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.