چالش ۲۱ روز نظم و ترتیب – قراره آدم منظمی بشم D:
من آدم به شدت شلختهای هستم، هر جایی که پام رو میذارم اونجا رو شلوغ و به هم ریخته میکنم، هیچوقت نمیتونم اون موقعی که باید وسیلهها رو سر جاهاشون بذارم و فضا رو مرتب نگه دارم.
از یه پدر ارتشی ِ به شدت مرتب چنین دختر شلختهای بعیده واقعا، ولی خب هستم دیگه.
البته باید اینو بگم که من هیچ مشکلی در مورد برنامهریزی و زمانبندی ندارم، برعکس خیلی خوب برای کارها برنامهریزی و زمانبندی میکنم و طبق برنامه همهی کارها رو پیش میبرم و به همشون هم میرسم، فقط در مورد وسایل نظم و ترتیب ندارم و این نظم نداشتن خیلی خودم رو اذیت میکنه.
علت این بینظمی هم تنبلیه، من حوصله ندارم که همون لحظه لباسها رو بذارم سر جاشون یا ظرف های خشک رو جمع کنم یا هر کار دیگه ای، دائما این کارها رو به تعویق میاندازم و همین باعث میشه که همیشه فضاهای اطرافم پر از بینظمی باشن. در طول هفته لباسهام رو روی میز اتو و هر جای دیگهای که جای خالی باشه تلنبار میکنم، آشپزخونه رو به هم ریخته میکنم، میز کارم رو منفجر میکنم و بعد آخر هفته میخوام تمام این بی نظمیها رو از بین ببرم و به این ترتیب هم وقت زیادی از من گرفته میشه و هم انرژی بسیار زیاد. به علاوه اینکه در طول هفته هم همیشه ناراحتم از نامرتب بودن محیط اطرافم.
اما دیگه واقعا تصمیم گرفتم که نظم اشیاء رو وارد زندگیم کنم. مطمئنم که این کار هم روحیهام رو بسیار تقویت میکنه و هم در زمان و انرژیم صرفه جویی خیلی زیادی خواهد کرد. تصمیم گرفتم که از قانون طلایی ۲۱ روز استفاده کنم تا بتونم منظم بودن رو تبدیل به یک عادت در زندگیم کنم. چالش من از امروز که دهم دی ماه هست شروع میشه تا اول بهمن ماه. امروز خونه رو کاملا مرتب و تمیز کردم و هر چیزی رو سر جای خودش گذاشتم. البته نه در حد روزی که مهمون بخواد بیاد ولی تقریبا ۹۰ درصد همه چی سر جاشه. یه اپلیکیشن هم روی گوشیم نصب کردم که لیست کارها رو داخلش بنویسم و هر کاری که انجام میشه رو تیک بزنم. یه جور To–do–list که به طور کلی خیلی به آدم کمک میکنه.
کارهایی که به ذهنم میرسه که باید انجام بدم اینها هستن:
۱– هر روز که میخوام از خونه خارج بشم لباسی که تنم بوده رو یا داخل سبد رخت چرک بندازم یا سر جای خودش توی کمد.
۲– هر وقت از بیرون اومدم خونه لباسها رو یا آویزون کنم یا داخل کمد قرار بدم.
۳– ظرفهای خشک رو به محض اینکه میبینم جمع کنم و سر جاهاشون بذارم.
۴– ظرفهایی که باید داخل ماشین بذارم رو بذارم، بقیه رو هم سریع بشورم که جمع نشن.
۵– هر وسیلهای که سر جاش نیست رو به محض اینکه میبینم (همون موقع) سر جای خودش قرار بدم.
۶– لوازم آرایش رو بعد از استفاده از روی میز آرایش جمع کنم و داخل کشو بذارم.
به طور کلی باید عادت کنم که هر کاری که لازمه انجام بشه رو در همون ۳۰ ثانیهی اول انجام بدم و نذارم که تنبلی بر من غلبه کنه.
اینها رو اینجا نوشتم تا خودم رو به انجام دادنشون متعهد کنم. هر پیشرفتی که داشتم زیر همین پست آپدیت میکنم. شما هم اگر راهکاری دارید که می تونه به منظم بودن کمک کنه خوشحال میشم که برام بنویسید.
پینوشتها:
تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۱۸
امروز درست یک هفته از شروع چالش میگذره و من به طرز عجیب و غریبی متعهد بودم به چالش. حتی با اینکه خیلی وقتها واقعا خسته بودم اما لباسها رو جمع کردم و ظرفها رو شستم. باورم نمیشد که در طول هفته انقدر آرامش داشتم و احساس میکردم هیچ کاری برای انجام دادن ندارم چون کارها رو به مرور انجام داده بودم. با اینکه باز خیلی کار بود که باید انجام میشد اما چون خونه به هم ریخته نبود واقعا بقیهی کارها به چشمم نمیاومد.
امروز ساعت ۶ از خواب بیدار شدم و چون قرار نبود برم آتلیه به خودم گفتم تنبلی رو بذار کنار و نگیر بشین. به جاش کارها رو انجام بده که خونه تمیز بشه. بنابراین گاز رو تمیز کردم، لباسهای تیره رو داخل ماشین انداختم، ظرفها رو شستم، گردگیری کردم، جارو زدم، آینهها رو تمیز کردم، دستشویی رو شستم، روی یخچال و روی کابینتها رو تمیز کردم و ساعت ۹:۱۵ همهی کارهام تموم شده بود. الان فقط مونده شستن دستشویی فرنگی که وقتی رفتم دوش بگیرم انجامش میدم.
خیلی راضیام از عملکردم در طول هفتهی گذشته. تلاش میکنم که بقیهی مسیر چالش رو هم همین طور متعهدانه ادامه بدم. خدا رو شکر می کنم برای مسیر جدیدی که شروع کردم. مطمئنم که نتایج خیلی خوبی برام خواهد داشت. 🙂
تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
خب رسیدیم به پایان هفتهی دوم چالش و باورم نمیشه که من تا این حد به چالش پایبندم. توی هفتهی گذشته بارها ایستادم توی راهروی مابین اتاقها و سالن و خونه رو نگاه کردم و گفتم خدایا یعنی این خونهی ماست که انقدر مرتبه و همه چی سر جاشه؟ باورم نمیشد.
یکی از بزرگترین دغدغههای ذهنی من همیشه این بوده که اگه یه نفر سرزده بیاد خونهی ما من چی کار کنم!!! توی این دو هفته انقدر حالم خوب بود و اعصابم آروم بود، هر کس که میاومد خونهمون من هیچ مشکلی نداشتم.
البته اینم بگم که هر وقت کسی سرزده هم بیاد خونهی ما دستشویی همیشه برق میزنه، فکر نکنید من کثیفمها، فقط شلختهام 😀
خلاصه که دارم لذت میبرم از این چالش و تمام شلختههای دنیا رو به این چالش دعوت میکنم.
تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۳
خب رسیدیم به هفته ی آخر چالش. من باید دو روز پیش می اومدم می نوشتم اما وقت نشد. آقا من خیلی خیلی خوشحالم. اصلا نمی تونم بگم چقدر راضیام از چالشی که برای خودم تعریف کردم. هفته ی پیش روز جمعه ما از کرج برگشتیم با کلی وسیله، توی پیلوت بابا اینارو دیدیم، گفتن میخوایم شام بریم بیرون. ما هم سریع رفتیم بالا آماده شدیم. تمام وسیلههامون رو هم مجبور شدیم همون دور و برها بذاریم و بریم.
وقتی شام خوردیم همه گفتن حالا چی کار کنیم؟ من گفتم الان باید بریم چایی بخوریم. بعد گفتم پاشید همگی بریم خونه ی ما چایی بخوریم. اولش همه هی گفتن نه و الان دیروقته و اینا اما من گفتم نه بیاید بریم، یه چایی می خوایم بخوریم دیگه. یعنی من انقدر اعتماد به نفس داشتم که با اینکه خودم دو روز خونه نبودم و کلی هم وسیله داشتیم باز اصرار کردم که همه بیان خونه ی ما و خدا رو شکر خیلی همه چی خوب بود چون بطن خونه کاملا مرتب بود.
درسته که این هفته، هفته ی آخر چالش بود اما این چالش هیچوقت تموم نمیشه. اما خدارو شکر میکنم که موفق شدم مرتب بودن رو تبدیل به یکی از عادتهام بکنم. هرچند که هنوز هم نیاز به کار دارم اما در همین حد هم واقعا راضیام. خدایا شکرت 🙂
تاریخ ۱۳۹۸/۵/۵
خیلی وقت بود که میخواستم بیام اینو بنویسم اما وقت نمیشد. بازی ایران و چین در جام ملت های آسیا ۲۰۱۹ چهارم بهمن ۹۷ برگزار شد. ما همون روز به یه دورهمی خانوادگی خونهی یکی از پسرخاله های همسرم دعوت بودیم که اتفاقا توی ساختمون ما و دقیقا طبقهی پایین ما زندگی میکنن. من اون روز از صبح همهی کارهام رو کرده بودم، فکر میکنم ساعت حدودا ۸ بود که دیگه هیچ کاری نداشتم، خودم هم آماده بودم فقط لباسم رو نپوشیده بودم. تلویزیون رو روشن کردم که ببینم جریان فوتبال چی میشه. برای خودم یه شیر نسکافه آماده کردم، عود روشن کردم و خواستم بشینم یه کم ریلکس کنم تا موقع رفتن بشه که صدای در شنیدم. یکی از اقوام اومدن بالا و گفتن که مریم جون تلویزیون پایین خرابه و الان فوتبال داره. همه میخوان فوتبال رو ببینن. منم خیلی زیاد استقبال کردم و گفتم حتما بگید بیان بالا، اتفاقا من خودم دارم می بینم و اتفاقا چند دقیقهی قبلش ایران اولین گل رو زده بود.
آقایون یکی یکی اومدن بالا. سریع چایی گذاشتم و هر چی خوردنی تو خونه داشتیم چیدم روی میز. کم کم به تعداد مهمونها اضافه میشد. یعنی هر آقایی که میاومده طبقهی پایین میپرسیده فوتبال چه خبر، همه میگفتن که بالا دارن فوتبال میبینن در نتیجه همه میاومدن بالا.
وای که چقدر خوش گذشت. اون شب چند بار چایی دم کردم. دیگه جا برای نشستن نبود، خونه پر از جمعیت بود. کلی عکس گرفتیم و خندیدیم. خدارو شکر که ایران هم سه-هیچ برنده شد و عیش ما کامل شد. هنوز هم به اون شب که فکر میکنم یه لبخند میاد گوشهی لبم.
اون همه مهمون یه دفعه و بی خبر به خونهی ما اومدن و من انقدر آرامش داشتم و حالم خوب بود که نمیدونم چطوری توصیفش کنم. اگر این چالش رو برای خودم نذاشته بودم و نتایجش رو نگرفته بودم اون شب مطمئنن خیلی حالم خراب می بود و خجالت میکشیدم.
من تا امروز به چالشام پایبندم، درسته که بعضی وقتها تنبلی میکنم و می تونم خیلی بهتر عمل کنم اما با این حال مرتب بودن رو تا حد زیادی تبدیل به یک عادت در خودم کردم و واقعا راضیام.
خدایا شکرت 🙂
تاریخ ۱۴۰۱/۰۶/۲۳
امروز خیلی اتفاقی این پست رو خوندم و خودِ امروزم رو با اون نسخه از خودم که یک روزی این چالش رو شروع کرده بود مقایسه کردم. باورم نمیشه که یک زمانی این آدم بوده باشم و این چیزها رو نوشته باشم چون خیلی خیلی تغییر کردم. من هیچوقت این چالش رو ترک نکردم که هیچ الان دیگه بخشی از ناخودآگاهم شده. حتی باید بگم که از اون طرف بوم افتادم و زیادی مرتب شدم. البته که اصلا تبدیل به وسواس نشده و هر وقت که امکانش نباشه بیخیال به هم ریختگیها میشم. اما تا جایی که در توانم باشه همه جا رو مرتب نگه میدارم و بینهایت راضی هستم از شرایط فعلی. انجام این چالش رو به همه توصیه میکنم چون از اون به بعد شاهد خواهید بود که تا چه اندازه در زمان و انرژی شما صرفهجویی خواهد شد و چقدر خلاقتر و خوشاخلاقتر خواهید شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.